blood پارت۵
پارت ۵
جیسو و جین هردو داشتن به سمت اقامت گاهاشون میرفتن که بهم خوردن
جین :اممم من کیم سوک جین هستم خوشبختم
لبخندی جین زد
جیسو:امم منم پرنسس جیسوهم اممم منم خوشبختم
جیسو هم لبخند زد
هردوشون خندیدن
جین:مایلیدمامن یکم چای بخوریم
جیسو:بله حتما(بنظر پسر بدی نمیومد ولی چرا استرس داشتم حالت چهرش ادمو میخندود نه جیسوگول نخور)
چیسو همینجوری تو فکر بود که صدای جین به خودش اومد
جین:بفرماید
جیسو :بله حتما
اونا باهم صحبت میکردن ومیخندین
هانا مادرچیسو از کنارشون رد میشدکه صدای خندشونو دید وباخوشحالی به دیدنسون رفت
هاناملکه وارد میشود
جیسو و جین بلند میشن احترام میزارن
هانا:،^^_هاننن میبینم خوب کنار اومدید 😀😄
جیسو:اتفاقا داشتم میرفتم
جیسو با خجالت خدافظی کرد و رفت
جین یک نگاهی کرد به ملگه که ملکه:اممم خراب گردم فک کنم😄😁🤭منم دیگه میرم
پارت بعدی درباره تهیونگ میگم دوساعت بعد میزارم
توروخدا کامتت بزارید خوشال شم
جیسو و جین هردو داشتن به سمت اقامت گاهاشون میرفتن که بهم خوردن
جین :اممم من کیم سوک جین هستم خوشبختم
لبخندی جین زد
جیسو:امم منم پرنسس جیسوهم اممم منم خوشبختم
جیسو هم لبخند زد
هردوشون خندیدن
جین:مایلیدمامن یکم چای بخوریم
جیسو:بله حتما(بنظر پسر بدی نمیومد ولی چرا استرس داشتم حالت چهرش ادمو میخندود نه جیسوگول نخور)
چیسو همینجوری تو فکر بود که صدای جین به خودش اومد
جین:بفرماید
جیسو :بله حتما
اونا باهم صحبت میکردن ومیخندین
هانا مادرچیسو از کنارشون رد میشدکه صدای خندشونو دید وباخوشحالی به دیدنسون رفت
هاناملکه وارد میشود
جیسو و جین بلند میشن احترام میزارن
هانا:،^^_هاننن میبینم خوب کنار اومدید 😀😄
جیسو:اتفاقا داشتم میرفتم
جیسو با خجالت خدافظی کرد و رفت
جین یک نگاهی کرد به ملگه که ملکه:اممم خراب گردم فک کنم😄😁🤭منم دیگه میرم
پارت بعدی درباره تهیونگ میگم دوساعت بعد میزارم
توروخدا کامتت بزارید خوشال شم
۹.۵k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.