۲۱
یک هفته بعد
سومی: استاد دوباره چیشده؟ هفته قبلی نیومدی گفتی مریض شدی امروز هم که اومدی فک کنم خوب نیستی؟ درباره جونگکوکه
ا/ت: اره دلم براش تنگ شده
سومی: برمیگرده
ا/ت: میدونم برمیگرده ولی دلم براش تنگ شده
سومی: ا/ت تو که دختر قوی بودی چیشده یک هفته ندیدیش داری دیوونه میشی
ا/ت: خیلی وابسته شدم نمیدونم چرا؟
سومی: ا/ت داره از دوسداشتن بالاتر میره
ا/ت: چی؟ یعنی میخوای بگی من دارم عاشقش میشم
سومی: من همچین چیزی نگفتم من میگم عاشقش شدی
ا/ت: سومی اذیتم نکن
سومی: راست میگم تو میگی اعتقاد نداری دلیلی نیست این احساسیه که دست خودت نیست و تو فک میکنی وجود نداره ولی ا/ت چیزی بین پدرو مادر تو نبوده عشق نبوده بعد این دلیلی نمیشه که عشق وجود نداره من میدونم تو واقعا عاشقش شدی ولی خودت نمیخوای باور کنی
ا/ت: من عاشقش نشدم
سومی: مقاومت نکن
ا/ت: یعنی من واقعا عاشقش شدم؟
سومی: اره برو بهش بگو
ا/ت: نمیگم کجای دنیا دخترا به پسرا اعتراف میکنن
سومی: این دلیلی نمیشه
ا/ت: من نمیگم
سومی: من میگم
ا/ت: سومی من نمیخوام زندگی خودشو دوست دخترشو خراب کنم
سومی: دوست دختر داره؟
ا/ت: اره
سومی: پس ولش کن
ا/ت: بهت میگم امیدی نیست
سومی: چرا گریه میکنی فدات شم ناراحت نباش
ا/ت: مشکل خودمم نمیدونستم با کسی دوست باشی چه حسی داره که احساساتم رو کنترل کنم
سومی: احساس نمیشه کنترل کرد
ا/ت: سومی میشه امروزم کار نکنیم خستم بزار برای یه روز دیگه
سومی: باشه پس قراره تا یه ماه دیگه من چیزی یاد نگیرم
ا/ت: میرم خونه
سومی: خدافظ
ا/ت: خدافظ
یک ماه بعد
تو فرودگاه منتظر جونگگوک بودم که اومد سریع رفتم بغلش
کوک: خوبی؟
ا/ت: ممنون دلم برات تنگ شده بود
کوک: منم همینطور
ا/ت: خوشگذشت
کوک:خوب بود بد نبود
ا/ت: بریم؟
کوک: بریم
دلینگ دلینگ
ا/ت: گوشیه کیه؟
کوک: بابامه الو سلام بابا
پ.ک: سلام پسرم برگشتی
کوک: اره فرودگاهم
پ.ک: عملت خوب بود؟
کوک: اره
پ.ک: الان خوبی؟
کوک: اره
پ.ک: خب بیا شرکت خدافظ
کوک: باشه خدافظ
ا/ت: عمل؟ چه عملی؟
کوک: عمل منظورشه یعنی جلسه عملی
ا/ت: اها ترسیدم
کوک: نه برای چی بترسی بریم دیگه
ا/ت باشه نمیاد
کوک: کی؟
ا/ت: دوست دخترت
کوک: دوست دخترم؟
ا/ت: اره
کوک: من دوست دختر ندارم نمیدونم چی باعث شده اینطوری فک کنی
ا/ت: نمیدونم
گوشیمو برداشتم به سومی پیام دادم
ا/ت: دوست دختر نداره امشب بهش بگم؟
کوک: به کی پیام میدی؟
ا/ت: دیدی؟
کوک: ببخشید نکنه یکی از دوستات از من خوشش میاد
ا/ت: نه
کوک: پس چرا گفتی که دوست دختر ندارم
ا/ت: هیچی فراموشش کن
#فیک
#سناریو
سومی: استاد دوباره چیشده؟ هفته قبلی نیومدی گفتی مریض شدی امروز هم که اومدی فک کنم خوب نیستی؟ درباره جونگکوکه
ا/ت: اره دلم براش تنگ شده
سومی: برمیگرده
ا/ت: میدونم برمیگرده ولی دلم براش تنگ شده
سومی: ا/ت تو که دختر قوی بودی چیشده یک هفته ندیدیش داری دیوونه میشی
ا/ت: خیلی وابسته شدم نمیدونم چرا؟
سومی: ا/ت داره از دوسداشتن بالاتر میره
ا/ت: چی؟ یعنی میخوای بگی من دارم عاشقش میشم
سومی: من همچین چیزی نگفتم من میگم عاشقش شدی
ا/ت: سومی اذیتم نکن
سومی: راست میگم تو میگی اعتقاد نداری دلیلی نیست این احساسیه که دست خودت نیست و تو فک میکنی وجود نداره ولی ا/ت چیزی بین پدرو مادر تو نبوده عشق نبوده بعد این دلیلی نمیشه که عشق وجود نداره من میدونم تو واقعا عاشقش شدی ولی خودت نمیخوای باور کنی
ا/ت: من عاشقش نشدم
سومی: مقاومت نکن
ا/ت: یعنی من واقعا عاشقش شدم؟
سومی: اره برو بهش بگو
ا/ت: نمیگم کجای دنیا دخترا به پسرا اعتراف میکنن
سومی: این دلیلی نمیشه
ا/ت: من نمیگم
سومی: من میگم
ا/ت: سومی من نمیخوام زندگی خودشو دوست دخترشو خراب کنم
سومی: دوست دختر داره؟
ا/ت: اره
سومی: پس ولش کن
ا/ت: بهت میگم امیدی نیست
سومی: چرا گریه میکنی فدات شم ناراحت نباش
ا/ت: مشکل خودمم نمیدونستم با کسی دوست باشی چه حسی داره که احساساتم رو کنترل کنم
سومی: احساس نمیشه کنترل کرد
ا/ت: سومی میشه امروزم کار نکنیم خستم بزار برای یه روز دیگه
سومی: باشه پس قراره تا یه ماه دیگه من چیزی یاد نگیرم
ا/ت: میرم خونه
سومی: خدافظ
ا/ت: خدافظ
یک ماه بعد
تو فرودگاه منتظر جونگگوک بودم که اومد سریع رفتم بغلش
کوک: خوبی؟
ا/ت: ممنون دلم برات تنگ شده بود
کوک: منم همینطور
ا/ت: خوشگذشت
کوک:خوب بود بد نبود
ا/ت: بریم؟
کوک: بریم
دلینگ دلینگ
ا/ت: گوشیه کیه؟
کوک: بابامه الو سلام بابا
پ.ک: سلام پسرم برگشتی
کوک: اره فرودگاهم
پ.ک: عملت خوب بود؟
کوک: اره
پ.ک: الان خوبی؟
کوک: اره
پ.ک: خب بیا شرکت خدافظ
کوک: باشه خدافظ
ا/ت: عمل؟ چه عملی؟
کوک: عمل منظورشه یعنی جلسه عملی
ا/ت: اها ترسیدم
کوک: نه برای چی بترسی بریم دیگه
ا/ت باشه نمیاد
کوک: کی؟
ا/ت: دوست دخترت
کوک: دوست دخترم؟
ا/ت: اره
کوک: من دوست دختر ندارم نمیدونم چی باعث شده اینطوری فک کنی
ا/ت: نمیدونم
گوشیمو برداشتم به سومی پیام دادم
ا/ت: دوست دختر نداره امشب بهش بگم؟
کوک: به کی پیام میدی؟
ا/ت: دیدی؟
کوک: ببخشید نکنه یکی از دوستات از من خوشش میاد
ا/ت: نه
کوک: پس چرا گفتی که دوست دختر ندارم
ا/ت: هیچی فراموشش کن
#فیک
#سناریو
۲۴.۳k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.