اینم از اوسی بانگوم 😁 با اینکه میدونم ریدم ولی دلم نیومد
اینم از اوسی بانگوم 😁 با اینکه میدونم ریدم ولی دلم نیومد نزارم 😔 ☆بیوگرافی☆ :
اسم : هاروکا
فامیل : آکاهیشی
سن : ۲۲
مهبت : کنترل عناصر( باد ، خاک ، آب و آتش ولی میتونه از قدرت گیاه که ترکیب قدرتاشه هم استفاده کنه که خودش ساخته ولی استفاده ازش خطر ناکه)
بستگان : تاکویا آکاهیشی(برادر بزرگتر) ماکیا شیکی و هیناتا میکو(دوست های صمیمی)
سن برادر : ۲۴
عضو : آژانس کاراگاهی مسلح
وابسته به : آژانس کاراگاهی مسلح
شخصیت : کیوت ، خوشگل ، خیلی باهوش ، شکمو ، شاد و شنگول ، خون گرم ، شوخ طبع
علایق : رانپو ، تاکویا ، پیتزا ، اونیگیری ، تمپورا ، لباس های کیوت یا دارک ، لباس های لش ، شراب ، داستان های جنایی ترسناک و فانتزی ، منطق و تجزیه تحلیل اتفاقات
تنفرات : کونیکیدا ، برنامه ریزی ، مرگ ، از دست دادن کسایی که دوستشون داره ، نا عدالتی ، اینکه کسی به رانپو یا تاکویا یا هیناتا یا ماکیا آسیب بزنه
تایپ:ENTP
داستان زندگی:هاروکا یه دختر عادی بود که با برادرش تاکویا با پدر و مادرش زندگی میکرد . یه روز ، روز تولد مادر هاروکا و تاکویا ، وقتی اون دو فقط ۱۰ سالشون بود و تازه از مدرسه برگشته بودن رفتن تو اتاق پدر و مادرشون و دیدن همه جا پر خونه و مادر و پدرشون مردن و یه مرده جلوشون وایستاده بود که یه چاقوی خونی دستش بود و داشت با یه لبخند ترسناک و سادیسمی به جسد پدر و مادرشون نگاه میکرد ( موری ) اونا سریع فرار کردن و از اون روز میون خرابه ها زندگی میکردن . البته یکی دو سال بعد هاروکا و تاکویا یکم پول جمع کردن و یه خونه کوچیک گرفتن ، وقتی هم که بزرگ شدن با پولی که به دست آورده بودن هر کدوم یه خونه گرفتن و توش تنهایی زندگی کردن . وقتی هاروکا دیگه ۲۰ سالش شده بود یه روز تو کافه دازای بهش برخورد ، بهش درخواست خودکشی دونفره داد و وقتی مثل همیشه کونیکیدا افتاد به جونش اعضای آژانس ازش چند تا سوال پرسیدن و هاروکا درباره ی مرگ پدر و مادرش بهشون گفت و اونا گفتن که اون رئیس مافیا موری اوگای بوده . و برای اینکه هاروکا بتونه انتقامش رو از موری بگیره به آژانس ملحق میشه که دیگه برای هیچکس همچین اتفاقی نیوفته . اعضای آژانس ازش تست میگیرن و اون هم قبول میشه و تو ی این ۲ سالی که تو آژانس بوده به رانپو یه احساس عجیبی داشته ، اونا یک سال بعد به هم اعتراف میکنن و الان ۱ هست که هاروکا دوست دختر رانپو عه(پسره تو اسلاید ۵ تاکویا عه )( و تو اسلاید ۶ مو قرمزه هیناتا و مو بنفشه ماکیا عه) و اینکه هاروکا همیشه خودش رو شاد نشون میده ولی از وقتی پدر ومادرش مردن از درون شکسته شد و خیلی دعا میکرد و آرزو میکرد که دیگه تاکویا و رانپو و ماکیا و هیناتا رو از دست نده چون اونا تنها کسایی بودن که دوستشون داشت و براش باقی مونده بودن 🥲
اسم : هاروکا
فامیل : آکاهیشی
سن : ۲۲
مهبت : کنترل عناصر( باد ، خاک ، آب و آتش ولی میتونه از قدرت گیاه که ترکیب قدرتاشه هم استفاده کنه که خودش ساخته ولی استفاده ازش خطر ناکه)
بستگان : تاکویا آکاهیشی(برادر بزرگتر) ماکیا شیکی و هیناتا میکو(دوست های صمیمی)
سن برادر : ۲۴
عضو : آژانس کاراگاهی مسلح
وابسته به : آژانس کاراگاهی مسلح
شخصیت : کیوت ، خوشگل ، خیلی باهوش ، شکمو ، شاد و شنگول ، خون گرم ، شوخ طبع
علایق : رانپو ، تاکویا ، پیتزا ، اونیگیری ، تمپورا ، لباس های کیوت یا دارک ، لباس های لش ، شراب ، داستان های جنایی ترسناک و فانتزی ، منطق و تجزیه تحلیل اتفاقات
تنفرات : کونیکیدا ، برنامه ریزی ، مرگ ، از دست دادن کسایی که دوستشون داره ، نا عدالتی ، اینکه کسی به رانپو یا تاکویا یا هیناتا یا ماکیا آسیب بزنه
تایپ:ENTP
داستان زندگی:هاروکا یه دختر عادی بود که با برادرش تاکویا با پدر و مادرش زندگی میکرد . یه روز ، روز تولد مادر هاروکا و تاکویا ، وقتی اون دو فقط ۱۰ سالشون بود و تازه از مدرسه برگشته بودن رفتن تو اتاق پدر و مادرشون و دیدن همه جا پر خونه و مادر و پدرشون مردن و یه مرده جلوشون وایستاده بود که یه چاقوی خونی دستش بود و داشت با یه لبخند ترسناک و سادیسمی به جسد پدر و مادرشون نگاه میکرد ( موری ) اونا سریع فرار کردن و از اون روز میون خرابه ها زندگی میکردن . البته یکی دو سال بعد هاروکا و تاکویا یکم پول جمع کردن و یه خونه کوچیک گرفتن ، وقتی هم که بزرگ شدن با پولی که به دست آورده بودن هر کدوم یه خونه گرفتن و توش تنهایی زندگی کردن . وقتی هاروکا دیگه ۲۰ سالش شده بود یه روز تو کافه دازای بهش برخورد ، بهش درخواست خودکشی دونفره داد و وقتی مثل همیشه کونیکیدا افتاد به جونش اعضای آژانس ازش چند تا سوال پرسیدن و هاروکا درباره ی مرگ پدر و مادرش بهشون گفت و اونا گفتن که اون رئیس مافیا موری اوگای بوده . و برای اینکه هاروکا بتونه انتقامش رو از موری بگیره به آژانس ملحق میشه که دیگه برای هیچکس همچین اتفاقی نیوفته . اعضای آژانس ازش تست میگیرن و اون هم قبول میشه و تو ی این ۲ سالی که تو آژانس بوده به رانپو یه احساس عجیبی داشته ، اونا یک سال بعد به هم اعتراف میکنن و الان ۱ هست که هاروکا دوست دختر رانپو عه(پسره تو اسلاید ۵ تاکویا عه )( و تو اسلاید ۶ مو قرمزه هیناتا و مو بنفشه ماکیا عه) و اینکه هاروکا همیشه خودش رو شاد نشون میده ولی از وقتی پدر ومادرش مردن از درون شکسته شد و خیلی دعا میکرد و آرزو میکرد که دیگه تاکویا و رانپو و ماکیا و هیناتا رو از دست نده چون اونا تنها کسایی بودن که دوستشون داشت و براش باقی مونده بودن 🥲
۱.۰k
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.