جرعت و حقیقت ... part 19
کوک : اشکال نداره الانم میشه رفت صبر کن من بابامو پیدا کنم برم بهش بگم بیام باهم بریم
یونا : باوشه
کوک رفت دنبال باباش بگرده و تو حیاط پشتی پیداش کرد و رفت همه چیو بهش بگه
عمه ی کوکم که یونا را تنها دید رفت سراغش
عمه ی کوک : ببین بیا عاقلانه به این موضوع نگاه کنیم کوک به خاطر پول و پیش رفت شرکت کارنو انتخواب میکنه نه تو رو
یونا: مطمئنی ؟
عمه ی کوک : آره
یونا : شرط ببندیم ؟
عمه ی کوک : چرا که نه وقتی از همین الانشم من برندم
یونا : باشه پس اگه من بردم شما میرید گم و گور میشید دیگه پیداتون نمیشه اگه شما بردید من میرم گم گور میشم
عمه ی کوک : نه این جوری خیلی بهت آسون میگذره
یونا : پس چی ؟
عمه ی کوک : اگه تو بردی ما بر میگردیم امریکا
اگه ما بردیم تو میای خدمت کار خونه ی کارن و جونگ کوک میشی
یونا: چی؟
عمه ی کوک : این جوری بهتره بیشتر زجر میکشی * نیشخند ترسناک
یونا : باشه قبوله
عمه ی کوک : خیلی خودتو دست بالا گرفتیا
یونا: * سکوت
عمه ی کوک : چند روز دیگه یه مهمونیه تو هم باید بیای
یونا : چرا من ؟
عمه ی کوک: اونجا عروسی جونگ کوکو با کارن مادربزرگ رسمی میکنه
یونا : اما جونگ کوک که هنوز بله را به شما نگفته
عمه ی کوک : مهم نیست وقتی مادربزرگ علام کنه هیچ کس حق اعتراض نداره
یونا : اما
که حرف یونا با اومدن کوک و باباش قطع شد
گزارش شده بود
یونا : باوشه
کوک رفت دنبال باباش بگرده و تو حیاط پشتی پیداش کرد و رفت همه چیو بهش بگه
عمه ی کوکم که یونا را تنها دید رفت سراغش
عمه ی کوک : ببین بیا عاقلانه به این موضوع نگاه کنیم کوک به خاطر پول و پیش رفت شرکت کارنو انتخواب میکنه نه تو رو
یونا: مطمئنی ؟
عمه ی کوک : آره
یونا : شرط ببندیم ؟
عمه ی کوک : چرا که نه وقتی از همین الانشم من برندم
یونا : باشه پس اگه من بردم شما میرید گم و گور میشید دیگه پیداتون نمیشه اگه شما بردید من میرم گم گور میشم
عمه ی کوک : نه این جوری خیلی بهت آسون میگذره
یونا : پس چی ؟
عمه ی کوک : اگه تو بردی ما بر میگردیم امریکا
اگه ما بردیم تو میای خدمت کار خونه ی کارن و جونگ کوک میشی
یونا: چی؟
عمه ی کوک : این جوری بهتره بیشتر زجر میکشی * نیشخند ترسناک
یونا : باشه قبوله
عمه ی کوک : خیلی خودتو دست بالا گرفتیا
یونا: * سکوت
عمه ی کوک : چند روز دیگه یه مهمونیه تو هم باید بیای
یونا : چرا من ؟
عمه ی کوک: اونجا عروسی جونگ کوکو با کارن مادربزرگ رسمی میکنه
یونا : اما جونگ کوک که هنوز بله را به شما نگفته
عمه ی کوک : مهم نیست وقتی مادربزرگ علام کنه هیچ کس حق اعتراض نداره
یونا : اما
که حرف یونا با اومدن کوک و باباش قطع شد
گزارش شده بود
۷.۲k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.