𝙇𝙞𝙛𝙚 𝙊𝙣 𝙈𝙮 𝙊𝙬𝙣 𝙏𝙚𝙧𝙢𝙨!
𝙇𝙞𝙛𝙚 𝙊𝙣 𝙈𝙮 𝙊𝙬𝙣 𝙏𝙚𝙧𝙢𝙨!
part۹
~سلام خوش اومدید
_همه سلام کردن ولی من جواب ندادم رفتم داخل رو مبل ولو شدم اومدن داخل
~وای دختر تو چه بزرگ شدی حتما به الکس میای
_ولی من میخوام برم سر کار دستم تو جیب خودم باشه
~نگران نباش الکس میزاره بری سرکار
(علامت الکس٫)
٫کی گفته زن من میتونه بره سرکار
_هنوز زن تو نشدم چرت نگو
٫ولی فردا میشی
_الان حوصله کل کل ندارم اتاقم کجاست میخوام بخوابم ظهر برم ساحل
~الکس برو اتاق مشتکرتون رو نشون آت بده
_یه دقیقه وایسا مشترک
~اره دخترم شما فردا قراره ازدواج کنید بخاطر همین اتاق تون رو جدا نکردم
_اوفففف
٫بریم منم خوابم میاد
_زن دایی اتاق مامان اینام کجاست
~طبقه بالا در اتاقشون سفیده
_بلند شدم الکس دنبالم میومد دویدم سمت بالا اونم دویید دنبالم اما خوشبختانه من زوتر رسیدم رفتم تو اتاق دروبستم رفتم کمد بابا رو باز کردم یدونه تیشرت که تا زانوم بود پوشیدم رفتم تو تخت با فکر بغل جیمین خوابم برد
ظهر با صدای در زدن بیدار شدم مامان صدام زد برم نهار بخورم رفتم سمت اتاق مشترک
یه لباس راحتی پیدا کردم موهام رو بالا گرجه ای بستم تیشرت بابا رو کندم با سوتین و شورت بودم که الکس اومد داخل
(اسماته نمی خوای نخون)
_برو بیرون عوضی (با داد)
٫وای یعنی فردا این بدن سفید خوشگل مال من میشه نمی تونم صبر کنم اومد سمتم لبشو گذاشت روی لبم شروع کرد به مک زدن
_اولش همراهی نکردم بعد با خودم گفتم من چه بخوام چه نخوام باید با این ازدواج کنم تقدیرم همینه منم همراهی کردم بعد چند دقیقه هر دو مون نفس کم آوردیم رفتم سمت گردنم م*ک میزد دستشو گذاشت روی باس*نم و داشت فشار میدم ناخواسته ناله ی ریزی کردم انداختم روی تخت پیرهنشو در آورد خیمه زد روم رفت سمت س*ینه هم یکی رو با دستش گرفته بود اون یکی رو داشت میخورد یهو به خودم اومدم گفتم ما هنوز ازدواج نکردیم
_بسه الکس رو با زور برد اونور ما هنوز ازدواج نکردیم بمونه برای بعد عروسی
٫من نمی تونم تا فردا صبر کنم تو خیلی خوشگلی و اندام خوبی داری این منو تحریک میکنه ولی اگه میخوای فردا باشه باشه
_حالا برو بیرون لباسم رو عوض کنم رفت بیرون منم لباسم رو پوشیدم رفتم پایین
(بازم ببخشید که دیر گذاشتم)
part۹
~سلام خوش اومدید
_همه سلام کردن ولی من جواب ندادم رفتم داخل رو مبل ولو شدم اومدن داخل
~وای دختر تو چه بزرگ شدی حتما به الکس میای
_ولی من میخوام برم سر کار دستم تو جیب خودم باشه
~نگران نباش الکس میزاره بری سرکار
(علامت الکس٫)
٫کی گفته زن من میتونه بره سرکار
_هنوز زن تو نشدم چرت نگو
٫ولی فردا میشی
_الان حوصله کل کل ندارم اتاقم کجاست میخوام بخوابم ظهر برم ساحل
~الکس برو اتاق مشتکرتون رو نشون آت بده
_یه دقیقه وایسا مشترک
~اره دخترم شما فردا قراره ازدواج کنید بخاطر همین اتاق تون رو جدا نکردم
_اوفففف
٫بریم منم خوابم میاد
_زن دایی اتاق مامان اینام کجاست
~طبقه بالا در اتاقشون سفیده
_بلند شدم الکس دنبالم میومد دویدم سمت بالا اونم دویید دنبالم اما خوشبختانه من زوتر رسیدم رفتم تو اتاق دروبستم رفتم کمد بابا رو باز کردم یدونه تیشرت که تا زانوم بود پوشیدم رفتم تو تخت با فکر بغل جیمین خوابم برد
ظهر با صدای در زدن بیدار شدم مامان صدام زد برم نهار بخورم رفتم سمت اتاق مشترک
یه لباس راحتی پیدا کردم موهام رو بالا گرجه ای بستم تیشرت بابا رو کندم با سوتین و شورت بودم که الکس اومد داخل
(اسماته نمی خوای نخون)
_برو بیرون عوضی (با داد)
٫وای یعنی فردا این بدن سفید خوشگل مال من میشه نمی تونم صبر کنم اومد سمتم لبشو گذاشت روی لبم شروع کرد به مک زدن
_اولش همراهی نکردم بعد با خودم گفتم من چه بخوام چه نخوام باید با این ازدواج کنم تقدیرم همینه منم همراهی کردم بعد چند دقیقه هر دو مون نفس کم آوردیم رفتم سمت گردنم م*ک میزد دستشو گذاشت روی باس*نم و داشت فشار میدم ناخواسته ناله ی ریزی کردم انداختم روی تخت پیرهنشو در آورد خیمه زد روم رفت سمت س*ینه هم یکی رو با دستش گرفته بود اون یکی رو داشت میخورد یهو به خودم اومدم گفتم ما هنوز ازدواج نکردیم
_بسه الکس رو با زور برد اونور ما هنوز ازدواج نکردیم بمونه برای بعد عروسی
٫من نمی تونم تا فردا صبر کنم تو خیلی خوشگلی و اندام خوبی داری این منو تحریک میکنه ولی اگه میخوای فردا باشه باشه
_حالا برو بیرون لباسم رو عوض کنم رفت بیرون منم لباسم رو پوشیدم رفتم پایین
(بازم ببخشید که دیر گذاشتم)
۴.۷k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.