سناریو
#سناریو
وقتی باهم قهریم و حوصلمون سر رفته و دوستمون که پسره رو دعوت میکنیم تا بیان پیشمون
نامجون: میره در رو باز می کنه که می بینه یه پسری پشت دره و تعجب میکنه که میای و نامجون رو می زنی کنار و پسره رو به داخل دعوت میکنی *
از لای دندون های چفت شدش: منم تلافی کردن بلدم ا.ت خانم
جین: غذا درست کرده بود برای آشتی ولی پسره رو که می بینه می شینه توی آشپز خونه خودش تنهایی همشو می خوره *
یونگی: دلش نرم شده بود که آشتی کنید ولی وقتی می فهمه یخ پسر دعوت کردی خونه نه تنها پسره رو ار خونه می ندازه بیرون بلکه باید بگم که گاوتتت زاییدههه اونم سه قلو حالا باش تا باهات حتی حرف بزنه *
جیهوپ: تا حالا عصبانیتش رو دیدی؟؟؟ ........ حالا میتونی ببینی
پسره رو می کشه یه گوشه و بدون ابن که تو بفهمی تهدیدش می کنه : ببین یارو یا همین الان از خونه گم می شی بیرون و از زندگی ا.ت خودتو پات می کنی یا نشونت می دم چه کار هایی از دستم برمیاد ، شیرفهم شد؟؟؟؟ ( عصبی با چشم قرمز )
جیمین: جلوی پسره میبوستت و میگه: عاااا عزیزم نکنه یادت رفته قرار بود باهم بریم بیرون ( با فشار دستش که داری به وضوح روی کمرت حس میکنی )
تهیونگ:از بس تهیونگ با حرص و عصبانیت به پسره نگاه می کنه یونتان می ره پسره رو گاز می گیره و تهیونگ با یه پوزخند بهش نگاه می کنه و وقتی می بینه میخوای دست پسره رو پانسمان می آد و با حرص میگه : برو اون ور من انجامش میدم
جونگکوک: می آد و در گوشت می گه: اگر می خوای این تن لش سالم از این جا بره بيرون بهتره همین الان راهیش کنی ، ولی اگر دوست داری با دست شکسته و پای لنگ بره می تونه بمونه
* نظراتتون رو بهم بگید 😘 *
وقتی باهم قهریم و حوصلمون سر رفته و دوستمون که پسره رو دعوت میکنیم تا بیان پیشمون
نامجون: میره در رو باز می کنه که می بینه یه پسری پشت دره و تعجب میکنه که میای و نامجون رو می زنی کنار و پسره رو به داخل دعوت میکنی *
از لای دندون های چفت شدش: منم تلافی کردن بلدم ا.ت خانم
جین: غذا درست کرده بود برای آشتی ولی پسره رو که می بینه می شینه توی آشپز خونه خودش تنهایی همشو می خوره *
یونگی: دلش نرم شده بود که آشتی کنید ولی وقتی می فهمه یخ پسر دعوت کردی خونه نه تنها پسره رو ار خونه می ندازه بیرون بلکه باید بگم که گاوتتت زاییدههه اونم سه قلو حالا باش تا باهات حتی حرف بزنه *
جیهوپ: تا حالا عصبانیتش رو دیدی؟؟؟ ........ حالا میتونی ببینی
پسره رو می کشه یه گوشه و بدون ابن که تو بفهمی تهدیدش می کنه : ببین یارو یا همین الان از خونه گم می شی بیرون و از زندگی ا.ت خودتو پات می کنی یا نشونت می دم چه کار هایی از دستم برمیاد ، شیرفهم شد؟؟؟؟ ( عصبی با چشم قرمز )
جیمین: جلوی پسره میبوستت و میگه: عاااا عزیزم نکنه یادت رفته قرار بود باهم بریم بیرون ( با فشار دستش که داری به وضوح روی کمرت حس میکنی )
تهیونگ:از بس تهیونگ با حرص و عصبانیت به پسره نگاه می کنه یونتان می ره پسره رو گاز می گیره و تهیونگ با یه پوزخند بهش نگاه می کنه و وقتی می بینه میخوای دست پسره رو پانسمان می آد و با حرص میگه : برو اون ور من انجامش میدم
جونگکوک: می آد و در گوشت می گه: اگر می خوای این تن لش سالم از این جا بره بيرون بهتره همین الان راهیش کنی ، ولی اگر دوست داری با دست شکسته و پای لنگ بره می تونه بمونه
* نظراتتون رو بهم بگید 😘 *
۱۳.۷k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.