Part:10
Part:10
ا.ت ویو*
اینجا کجاست چقد اینجا قشنگه چقد گلای قشنگی ا...اون بابامه
اشک میریختم و به سوی پدرم در آن سوی دشت میرفتم
ا.ت: بابایی دلم برات تنگ شده بود(بغض)
پ.ا.ت: دخترم منم دلم برات تنگ شده بود
این پدر و دختر هم را در آغوش کشیدنت و اشک میریختند
ا.ت: بابا من میخام همیشه کنارت بمونم
پ.ا.ت: دخترم نمیشه نگاه کن چقد برات گریه میکنن و غوغاست توهم به موقع میای پیشم
ا.ت: بابا من نمیخام برگردم(گریه)
پ.ا.ت: دخترم باید برگردی کسی که عاشقته منتظره دوباره نفس بکشی
ا.ت: یعنی جونگ کوک منو دوست داره؟(بغض)
پ.ا.ت: اوهوم اگه دوستت نداشت بخاطر تو جیمینو نمیفرستاد ته جهنم و انقد بالای سرت گریه کنه
ا.ت: بابا قول بده همیشه به خابم بیای و بهم سر بزنی
پ.ا.ت: قول میدم دخترم حالا وقتشه برگردی
دخترش رو در آغوشی گرم و سفت گرفت و سرش رو بوسید...
زمان حال*
ا.ت: ک..کوک(با صدای ضعیفی حرف میزد)
کوک: ا...ا.ته(گریه و بغض)
کوک دختر رو تو آغوش خودش گرفت و حسابی گریه کرد
کوک: فکرد کردم از دستت دادم(بغض)
ا.ت: ب..به این راحتیا از دستم نمیدی....
فلش بک به دو ماه بعد*
عاقد: خانم کیم ا.ت و آقای جئون جونگ کوک به من این اجازه را میدهید که شمارا به عقد هم در بیاورم؟
کوک و ا.ته: بله
عاقد: پس من شمارو زن و شوهر اعلام میکنم مبارکه
کل سالن رفت رو هوا همه دست میزدن کوک بوسه ای نرم رو لبای گرم ا.ت گذاشت و اون دو عاشق به هم رسیدند و با خوشی زندگی رو باهم ادامه دادن.....
.........................................................................................................
دیگه دیدم ناراحت شدید زندش کردم😁
خب این فیک هم تموم شد میریم سراغ دومین فیک درخاستی
امیدوارم که خوشتون اومده باشه❤
ا.ت ویو*
اینجا کجاست چقد اینجا قشنگه چقد گلای قشنگی ا...اون بابامه
اشک میریختم و به سوی پدرم در آن سوی دشت میرفتم
ا.ت: بابایی دلم برات تنگ شده بود(بغض)
پ.ا.ت: دخترم منم دلم برات تنگ شده بود
این پدر و دختر هم را در آغوش کشیدنت و اشک میریختند
ا.ت: بابا من میخام همیشه کنارت بمونم
پ.ا.ت: دخترم نمیشه نگاه کن چقد برات گریه میکنن و غوغاست توهم به موقع میای پیشم
ا.ت: بابا من نمیخام برگردم(گریه)
پ.ا.ت: دخترم باید برگردی کسی که عاشقته منتظره دوباره نفس بکشی
ا.ت: یعنی جونگ کوک منو دوست داره؟(بغض)
پ.ا.ت: اوهوم اگه دوستت نداشت بخاطر تو جیمینو نمیفرستاد ته جهنم و انقد بالای سرت گریه کنه
ا.ت: بابا قول بده همیشه به خابم بیای و بهم سر بزنی
پ.ا.ت: قول میدم دخترم حالا وقتشه برگردی
دخترش رو در آغوشی گرم و سفت گرفت و سرش رو بوسید...
زمان حال*
ا.ت: ک..کوک(با صدای ضعیفی حرف میزد)
کوک: ا...ا.ته(گریه و بغض)
کوک دختر رو تو آغوش خودش گرفت و حسابی گریه کرد
کوک: فکرد کردم از دستت دادم(بغض)
ا.ت: ب..به این راحتیا از دستم نمیدی....
فلش بک به دو ماه بعد*
عاقد: خانم کیم ا.ت و آقای جئون جونگ کوک به من این اجازه را میدهید که شمارا به عقد هم در بیاورم؟
کوک و ا.ته: بله
عاقد: پس من شمارو زن و شوهر اعلام میکنم مبارکه
کل سالن رفت رو هوا همه دست میزدن کوک بوسه ای نرم رو لبای گرم ا.ت گذاشت و اون دو عاشق به هم رسیدند و با خوشی زندگی رو باهم ادامه دادن.....
.........................................................................................................
دیگه دیدم ناراحت شدید زندش کردم😁
خب این فیک هم تموم شد میریم سراغ دومین فیک درخاستی
امیدوارم که خوشتون اومده باشه❤
۶.۱k
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.