aboW myhert 🧛🖤پارت ۳۵
لی مین «« اووو جناب مین عظم نمیدونستم تو پیانو زدن هم استعداد دارین....
یونگی «« بعد از نواختن پیانو متوجه چیزی پشت سرم شدم درسته لی مین ....
با حرفی که زد خنده ای کردم رو بهش دستامو تو جیبم کردم ... لطفا دارین خانم مین ...!!!!!
لی مین« اوووو خب حالا این کارت مناسبتی چیزی داشت
چیزی نگفت با لبخند زیبایش نزدیکم شد باعث شد تنم مور مور بشه دیگه قدمی بر نداشت آخه ....
دیگه جاییییییییی برای قدم برداشتن نبود به قدری نزدیکم بود وسوسه شدم ببوسمش خیلی خوردنی شده بود ....
دیگه تحمل اینهمه شیرینی رو نداشتم
راوی» لی مین که دیگه تحملش به سر رسیده بود نوک پاهایش رو رپچو زمین کوبید تا قدش به یونگی برسه نگاهی به ...
به اقیانوس سیاه یونگی کرد باعث غرق شدنش میشد لبهای پفکیش رو لبهای زیبای خوش فرم یونگی گذاشت
یونگی «« با این حرکتش شوکه شدم ...
با دستام کمرش رو سمت گرفتم به خودم چشپوندم کنترل بوسه رو به دست گرفتم ....!!!
لی مین آنقدری غرق در بوسیدن لب های یونگی بود متوجه شد که یونگی هم همراهی میکنه چیزی نگفت ادامه داد به از چند مینی نفس زنان از هم جدا شدن ...
یونگی پیشانیش رو پیشانی لی مین چشپوند بوسه ی رو لبهایش گذاشت ....
لی مین «« چرا چرا ادامه بوسه ی منو دادی دادی این کارات یعنی چی
یونگی «« تاج سر گلی که درستش کردم رو سرش گذاشتم ... این کارم یعنی اجازه ورود به قلبت ... اجاره میدی که برای همیشه قفل قلبت من باشم ... خانم مین لی مین
لی مین «« با این حرفش شوکه شدم این چیزی بود که منو همیشه عذاب میداد باید خوشحال باشم من دوستش دارم ...
باشه با افتخار پیشنهاد سخاوتمندانه شما را می پذیرم ....
راوی «« با این حرفی که لی مین زد ضربان قلب یونگی رو روی هزار برد بوسه ی دیگه ای رو شروع کرد ...
این آغاز زندگیه...
بعدی اخره
یونگی «« بعد از نواختن پیانو متوجه چیزی پشت سرم شدم درسته لی مین ....
با حرفی که زد خنده ای کردم رو بهش دستامو تو جیبم کردم ... لطفا دارین خانم مین ...!!!!!
لی مین« اوووو خب حالا این کارت مناسبتی چیزی داشت
چیزی نگفت با لبخند زیبایش نزدیکم شد باعث شد تنم مور مور بشه دیگه قدمی بر نداشت آخه ....
دیگه جاییییییییی برای قدم برداشتن نبود به قدری نزدیکم بود وسوسه شدم ببوسمش خیلی خوردنی شده بود ....
دیگه تحمل اینهمه شیرینی رو نداشتم
راوی» لی مین که دیگه تحملش به سر رسیده بود نوک پاهایش رو رپچو زمین کوبید تا قدش به یونگی برسه نگاهی به ...
به اقیانوس سیاه یونگی کرد باعث غرق شدنش میشد لبهای پفکیش رو لبهای زیبای خوش فرم یونگی گذاشت
یونگی «« با این حرکتش شوکه شدم ...
با دستام کمرش رو سمت گرفتم به خودم چشپوندم کنترل بوسه رو به دست گرفتم ....!!!
لی مین آنقدری غرق در بوسیدن لب های یونگی بود متوجه شد که یونگی هم همراهی میکنه چیزی نگفت ادامه داد به از چند مینی نفس زنان از هم جدا شدن ...
یونگی پیشانیش رو پیشانی لی مین چشپوند بوسه ی رو لبهایش گذاشت ....
لی مین «« چرا چرا ادامه بوسه ی منو دادی دادی این کارات یعنی چی
یونگی «« تاج سر گلی که درستش کردم رو سرش گذاشتم ... این کارم یعنی اجازه ورود به قلبت ... اجاره میدی که برای همیشه قفل قلبت من باشم ... خانم مین لی مین
لی مین «« با این حرفش شوکه شدم این چیزی بود که منو همیشه عذاب میداد باید خوشحال باشم من دوستش دارم ...
باشه با افتخار پیشنهاد سخاوتمندانه شما را می پذیرم ....
راوی «« با این حرفی که لی مین زد ضربان قلب یونگی رو روی هزار برد بوسه ی دیگه ای رو شروع کرد ...
این آغاز زندگیه...
بعدی اخره
۱۱۶.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.