سه پارتی🤎
سه پارتی🤎
#استری_کیدز
#استریکیدز
#سونگمین
*وقتی بدون اینکه بهت خبر بده رفته سفر کاری*
-pt3🐶(آخر)
ا/ت بغض کرده بود و سعی میکرد گریه نکنه، گوشیشو برداشت و وارد گالریش شد.
و شروع کرد به نگاه کردن به عکسای دوتایی خودش و سونگمین.
سونگمین توی همه ی عکسا اون لبخند کیوتش روی لبش بود و این باعث شد ا/ت خیلی دلتنگ لبخنداش بشه و نتونست خودشو کنترل کنه و بغضش ترکید، شروع کرد به گریه کردن و ورق زدن عکسای سونگمین.
(سونگمین ویو)
دیدم ا/ت به پیامم جواب نداد پس بهش زنگ زدم
*به ا/ت زنگ زد*
_سلام عشقم
+الو(بغض سگی)
_وایسا ببینم...بغض کردی؟
*ا/ت جوابی نمیده*
_عزیزم بغض کردی(لحنش کمی تند میشه)
+*شروع میکنه به گریه کردن*آره، گریه کردم
چرا بهم نگفتی که میری ها؟نگفتی من اینجا میمیرم؟(با گریه شدید)
*ا/ت گوشی رو قطع کرد*(گاو😐)
(راوی ام)
سونگمین خیلی ناراحت و البته عصبی بود ولی میخواست ا/ت رو خوشحال کنه.پس به یکی از بادیگارداش که مونده بود توی کره (ا/ت تو کرس ) زنگ میزنه و ازشون کمک میخواد
(بعد از چند دقیقه زنگ در خونه ا/ت زده میشه)
ا/ت درو باز میکنه و بادیگارد سونگمین رو میبینه که یه بچه گربه تو دستشه و یه دسته گل و روی زمینم کلی وسایلای گرونه
ا/ت خیلی خوشحال میشه همه ی اونارو از بادیگارد میگیره
بادیگارد:خانم
ا/ت:بله؟
بادیگارد:آقای سونگمین گفتن که اینم خودم از طرفشون بنویسم و بهتون بدم
*یه نامه به ا/ت میده و ا/ت میگیره*
ا/ت:ممنونم
*در رو میبنده*
نامه:عزیزم ببخشید که بهت نگفتم، منو ببخش باشه؟ من خیلی دوست دارم و نمیخواستم که ناراحت بشی.حالا این بچه گربه کیوت پیش توعه و تنها نیستی،گریه نکن تا من بیام.
دوست دارم
سونگمین
ا/ت اشکاشو پاک کرد و لبخند زد و گربه رو تو بغلش گرفت و به سونگمین ویدیو کال زنگ زد و اونا یک ساعت کامل باهم حرف زدن
دستمممممم
لایک کون🤍
فالو کون🤎
کامنت بزا🐶
#استری_کیدز
#استریکیدز
#سونگمین
*وقتی بدون اینکه بهت خبر بده رفته سفر کاری*
-pt3🐶(آخر)
ا/ت بغض کرده بود و سعی میکرد گریه نکنه، گوشیشو برداشت و وارد گالریش شد.
و شروع کرد به نگاه کردن به عکسای دوتایی خودش و سونگمین.
سونگمین توی همه ی عکسا اون لبخند کیوتش روی لبش بود و این باعث شد ا/ت خیلی دلتنگ لبخنداش بشه و نتونست خودشو کنترل کنه و بغضش ترکید، شروع کرد به گریه کردن و ورق زدن عکسای سونگمین.
(سونگمین ویو)
دیدم ا/ت به پیامم جواب نداد پس بهش زنگ زدم
*به ا/ت زنگ زد*
_سلام عشقم
+الو(بغض سگی)
_وایسا ببینم...بغض کردی؟
*ا/ت جوابی نمیده*
_عزیزم بغض کردی(لحنش کمی تند میشه)
+*شروع میکنه به گریه کردن*آره، گریه کردم
چرا بهم نگفتی که میری ها؟نگفتی من اینجا میمیرم؟(با گریه شدید)
*ا/ت گوشی رو قطع کرد*(گاو😐)
(راوی ام)
سونگمین خیلی ناراحت و البته عصبی بود ولی میخواست ا/ت رو خوشحال کنه.پس به یکی از بادیگارداش که مونده بود توی کره (ا/ت تو کرس ) زنگ میزنه و ازشون کمک میخواد
(بعد از چند دقیقه زنگ در خونه ا/ت زده میشه)
ا/ت درو باز میکنه و بادیگارد سونگمین رو میبینه که یه بچه گربه تو دستشه و یه دسته گل و روی زمینم کلی وسایلای گرونه
ا/ت خیلی خوشحال میشه همه ی اونارو از بادیگارد میگیره
بادیگارد:خانم
ا/ت:بله؟
بادیگارد:آقای سونگمین گفتن که اینم خودم از طرفشون بنویسم و بهتون بدم
*یه نامه به ا/ت میده و ا/ت میگیره*
ا/ت:ممنونم
*در رو میبنده*
نامه:عزیزم ببخشید که بهت نگفتم، منو ببخش باشه؟ من خیلی دوست دارم و نمیخواستم که ناراحت بشی.حالا این بچه گربه کیوت پیش توعه و تنها نیستی،گریه نکن تا من بیام.
دوست دارم
سونگمین
ا/ت اشکاشو پاک کرد و لبخند زد و گربه رو تو بغلش گرفت و به سونگمین ویدیو کال زنگ زد و اونا یک ساعت کامل باهم حرف زدن
دستمممممم
لایک کون🤍
فالو کون🤎
کامنت بزا🐶
۲۱.۶k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.