وقتی بچش سقط می شه....
رفت روی زمین نشست و پاهاشو توی شکمش جمع کرد .
پسرا ناراحت بودن چون همشون یک یا دوتا بچه داشتن فقط جونگین بود که بچه نداشت و خیلی ناراحت بود دلش می خواست جای چان بود و جای تمین بچه خودش بود که اون طوری بغلش می کرد و روبه فلیکس کرد و گفت به سها گفتی بره پیش ا.ت فلیکس گفت آره گفتم جونگین گفت وای یادم رفت بچه هات چی ؟
فلیکس گفت عیب ندارد گذاشتشون پیش مادرش
پسرا رفتن دور جونگین نشستن وگفتن بسه پسر ناراحت نباش ،کمتر خودتو اذیت کن .جونگین گفت چطوری ناراحت نباشم آخه دلم می خواست مثل تمین بغلش کنم همیشه می گن وقتی بچه خودتو می گیری بفچغل یه حس خوبی داره مطمعنم شما ها همتون تجریش کردین ولی من چی؟ من آرزوم بود وقتی به دنیا اومد بغلم کنه بهم بگه اپا هققق . وقتی ا.ت خبر پدر شدنموبهم داد خیلی خوشحال شدم ولی الان چی دیگه ندارم هقق پسرا یکم دیگه دلداریش دادن ولی تا چند هفته حالش بد بود وبعد از یکسال دوباره ا.ت یه دوقلو بار دار شد یه دختر یه پسر . باید اینم بگم که خیلی خوشگل بودن .
پسرا ناراحت بودن چون همشون یک یا دوتا بچه داشتن فقط جونگین بود که بچه نداشت و خیلی ناراحت بود دلش می خواست جای چان بود و جای تمین بچه خودش بود که اون طوری بغلش می کرد و روبه فلیکس کرد و گفت به سها گفتی بره پیش ا.ت فلیکس گفت آره گفتم جونگین گفت وای یادم رفت بچه هات چی ؟
فلیکس گفت عیب ندارد گذاشتشون پیش مادرش
پسرا رفتن دور جونگین نشستن وگفتن بسه پسر ناراحت نباش ،کمتر خودتو اذیت کن .جونگین گفت چطوری ناراحت نباشم آخه دلم می خواست مثل تمین بغلش کنم همیشه می گن وقتی بچه خودتو می گیری بفچغل یه حس خوبی داره مطمعنم شما ها همتون تجریش کردین ولی من چی؟ من آرزوم بود وقتی به دنیا اومد بغلم کنه بهم بگه اپا هققق . وقتی ا.ت خبر پدر شدنموبهم داد خیلی خوشحال شدم ولی الان چی دیگه ندارم هقق پسرا یکم دیگه دلداریش دادن ولی تا چند هفته حالش بد بود وبعد از یکسال دوباره ا.ت یه دوقلو بار دار شد یه دختر یه پسر . باید اینم بگم که خیلی خوشگل بودن .
۲۲۳
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.