ویو ا.ت : بالاخره رسیدم به آدرس که دیدم یک عمارت بزرگه .
ویو ا.ت : بالاخره رسیدم به آدرس که دیدم یک عمارت بزرگه . داخل عمارت شدم که یک خانومی# اومد جلو و بهم سلام کرد
# سلام
- سلام . شما میدونی چرا جونگ کوک بهم گفته بیام اینجا ؟
# اولا از این به بعد باید ارباب صداشون کنین دوما تو فقط اینو بدون که قراره امشب باکره ایت رو از دست بدی (خنده)
از ترس عرق کرده بودم و دستا میلرزید آخه من لز بودم و حالا یک پسر میخواد باهام سک.س بکنه ولی چون دیر شده بود از خانومه اتاقش پرسیدم و در زدم و وارد شدم .
ویو جونگ کوک : دختره اومد داخل و فهمیده بودم ترسیده ولی برام مهم نبود
+ ا ... اومدی. الانشم دیر تا دیر تر نشده سریع لباساتو در بیار .
- آخه من لزبینم و نمیتونم این کار رو بکنم
+ حرف زیادی نشنوم ولی از این به بعد باید به سک.س با یک پسر عادت کنی تقریبا هر شب این بَسات به راهه
- ولی من تا حالا سک.س نداشتم خیلی برای این کار میترسم نمیشه امشب نباشه ؟
+ تا تنبیهت نکردم سریع لباساتو دربیار و بخواب رو تخت .
# سلام
- سلام . شما میدونی چرا جونگ کوک بهم گفته بیام اینجا ؟
# اولا از این به بعد باید ارباب صداشون کنین دوما تو فقط اینو بدون که قراره امشب باکره ایت رو از دست بدی (خنده)
از ترس عرق کرده بودم و دستا میلرزید آخه من لز بودم و حالا یک پسر میخواد باهام سک.س بکنه ولی چون دیر شده بود از خانومه اتاقش پرسیدم و در زدم و وارد شدم .
ویو جونگ کوک : دختره اومد داخل و فهمیده بودم ترسیده ولی برام مهم نبود
+ ا ... اومدی. الانشم دیر تا دیر تر نشده سریع لباساتو در بیار .
- آخه من لزبینم و نمیتونم این کار رو بکنم
+ حرف زیادی نشنوم ولی از این به بعد باید به سک.س با یک پسر عادت کنی تقریبا هر شب این بَسات به راهه
- ولی من تا حالا سک.س نداشتم خیلی برای این کار میترسم نمیشه امشب نباشه ؟
+ تا تنبیهت نکردم سریع لباساتو دربیار و بخواب رو تخت .
۲.۹k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.