SNOW ROZE
PART11
شد و درحالی که آب از سر و تنش چکه میکرد از آب
خارج شد.
با دیدن مرد قوی هیکل و اما برهنه کنار ویلیام
و
ایستاد، دستی به چشماش کشید تا بهتر ببینه شونه های پهن موهای زیبا که رنگی متفاوت و خاص داشتن ، ابروهایی به هم گره خورده و چشمان نافذ وحشی حتی میتونست رگهای برجسته دستهاش رو از این فاصله ببینه به سختی از آب بیرون اومد جلوی شاهزاده ها ایستاد و با دیدن تن بزرگ مرد آب دهانش روقورت داد . چقدر
بزرگ و قوی بود!
ویلیام خندید و لب زد
برادرم فکر میکرد تو پری دریایی هستی
صدای خشن مرد باعث شد قدمی به عقب برداره و این
از چشم شاهزاده کره ای دور نموند :
بس کن ویلیام زودتر اونو به اتاقش !ببر ویلیام سری تکون داد و به کفشهای کوک اشاره کرد جونگکوک متوجه شد و سریع کفش هاش رو همونطور که به قیافه گرفته تهیونگ چشم دوخته بود
پوشید.
شاهزاده با احترام شب به خیری گفت و همونطور که هیچ قدم به قدم ویلیام از تهیونگ دور میشد به این فکر کرد که چطور قراره بین شاهزاده کوچکی که در عرض چند ثانیه بهش علاقه مند شده بود، دختری علاقه ای بهش نداشت و ولیعهدی که فقط از روی تمسخر بهش نگاه میکرد قرار بگیره
تهیونگ چکمه هاش رو درآورد و با شلوار وارد آب
شد،کمی توی آب حرکت کرد و وسط دریاچه
ایستاد همون لحظه چیزی وسط آب توجهش رو جلب کرد به سمتش رفت و متوجه شد که پارچه سفید رنگی روی آب شناوره.
دستشر و دراز کرد و اون رو از روی آب گرفت،گلدوزی زیبایی که حرف 'ل' رونشون میداد کاملا واضح
مالکیت شاهزاده کره ای رو مشخص میکرد.
پارچه رو دور مچ دستش پیچید و بیشتر به قسمت عمیق دریاچه نزدیک شد و سرش رو با یک حرکت زیر
آب برد.
"فصل یک تموم شد"
"شرایط فصل دو"
«همه پستا تعداد لایکشون به ۱۰ برسه»
«زیر همه ۱۶ کامنت باشه»
شد و درحالی که آب از سر و تنش چکه میکرد از آب
خارج شد.
با دیدن مرد قوی هیکل و اما برهنه کنار ویلیام
و
ایستاد، دستی به چشماش کشید تا بهتر ببینه شونه های پهن موهای زیبا که رنگی متفاوت و خاص داشتن ، ابروهایی به هم گره خورده و چشمان نافذ وحشی حتی میتونست رگهای برجسته دستهاش رو از این فاصله ببینه به سختی از آب بیرون اومد جلوی شاهزاده ها ایستاد و با دیدن تن بزرگ مرد آب دهانش روقورت داد . چقدر
بزرگ و قوی بود!
ویلیام خندید و لب زد
برادرم فکر میکرد تو پری دریایی هستی
صدای خشن مرد باعث شد قدمی به عقب برداره و این
از چشم شاهزاده کره ای دور نموند :
بس کن ویلیام زودتر اونو به اتاقش !ببر ویلیام سری تکون داد و به کفشهای کوک اشاره کرد جونگکوک متوجه شد و سریع کفش هاش رو همونطور که به قیافه گرفته تهیونگ چشم دوخته بود
پوشید.
شاهزاده با احترام شب به خیری گفت و همونطور که هیچ قدم به قدم ویلیام از تهیونگ دور میشد به این فکر کرد که چطور قراره بین شاهزاده کوچکی که در عرض چند ثانیه بهش علاقه مند شده بود، دختری علاقه ای بهش نداشت و ولیعهدی که فقط از روی تمسخر بهش نگاه میکرد قرار بگیره
تهیونگ چکمه هاش رو درآورد و با شلوار وارد آب
شد،کمی توی آب حرکت کرد و وسط دریاچه
ایستاد همون لحظه چیزی وسط آب توجهش رو جلب کرد به سمتش رفت و متوجه شد که پارچه سفید رنگی روی آب شناوره.
دستشر و دراز کرد و اون رو از روی آب گرفت،گلدوزی زیبایی که حرف 'ل' رونشون میداد کاملا واضح
مالکیت شاهزاده کره ای رو مشخص میکرد.
پارچه رو دور مچ دستش پیچید و بیشتر به قسمت عمیق دریاچه نزدیک شد و سرش رو با یک حرکت زیر
آب برد.
"فصل یک تموم شد"
"شرایط فصل دو"
«همه پستا تعداد لایکشون به ۱۰ برسه»
«زیر همه ۱۶ کامنت باشه»
۸۹۰
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.