Part19
Part19
بخاطر همین یه اتاق دیگه برای خودم درست کردم که گفت ینی به زبون بیزبونی داری میگی که از هم جدا باشیم که بهم ممه ندی گفتم هیشششششش الان اجوما میشنوه بله من به تو اینجا ممه نمیدم که گفت غلط کردی که گفتم غلط خودت کردی رفتم حموم موهام خیلی بلند بود دستم درد میکرد به تهیونگ گفتم بیاد موهامو بشوره زانوهامو تو بغلم جمع کردم تهیونگ داشت موهامو میشست اومدم بیرون حولمو دور بندم پیچیدم یه لباس از تو کمد انتخاب کردم پوشیدم موهامو خشک کردم یکم ریمل با کانسیلر زدم که بوی غذا زد بالا فهمیدم اجوما غذا درست کرده مث جت پریدم پایین رفتم از پشت بغلش کردم کلمو گذاشتم رو شونش که فهمید منم از بوی عطرم گفت عو ات اومدی گفتم اوهوم اجوما خیلی بوی غذاتون خوبههههه که گفت خوبه که خوشت اومده چند ساعت دیگه حاظر میشه گفتم باشه تو خونه چرخیدم یه ربع دیگه حوصلم ته کشیده بود شبیه بچه سرتقآ خودمو انداختم زمین غر زدم که تهیونگ اومد پایین گفت چیشده گفتم حوصلم سر رفتهههه گفت به من چه فکر کنم قهر کرده بود رفتم دنبالش رفتم تو اتاق گفتم چیشده گف من که اتاقا رو جدا نکردم به من چه حوصلت سر رفته که گفتم باشه باشه بیا تو اتاق من بخاب تختش دو نفرس گفت جدی گفتم اره حالا میای بریم بیرون گفت باشه بریم رفتم تو اتاقم پشت بندم اومد گفتم نمیخای بری بیرون میخام لباسامو عوض کنم که گفت من که قبلا دیدم یه هوفی سر کشیدم نشست رو تختم لباسامو عوض کردم عطرمو زدم موهامو حالت دادم قبلا کانسیلر ریمل زده بودم پس یکم ادامه دار کردم آرایشمو که به تهیونگ گفتم نمیخای پاشی حاظر شی
بعد ۱۰ جواب داد چی ها کی من اره الان حاظر میشم بعد رف رفتیم تو اطراف دوبی چرخیدیم کلی خندیدم آهنگ خوندیم خلاصه خیلی حال داد اومدیم خونه اجوما با کفگیر جلو در وایستاده بود که بجای اینکه بیایم تو فرار کردم کل حیاط خونه رو چرخیدیم که اجوما با کفگیر زد تو کمر هردومون بردمون تو خونه رفتیم لباسامو عوض کردیم نشستیم غذامو خوردیم و خابیدیم
روز صبح بعد
صبحانه خوردیم
لباس بیرونشه
بخاطر همین یه اتاق دیگه برای خودم درست کردم که گفت ینی به زبون بیزبونی داری میگی که از هم جدا باشیم که بهم ممه ندی گفتم هیشششششش الان اجوما میشنوه بله من به تو اینجا ممه نمیدم که گفت غلط کردی که گفتم غلط خودت کردی رفتم حموم موهام خیلی بلند بود دستم درد میکرد به تهیونگ گفتم بیاد موهامو بشوره زانوهامو تو بغلم جمع کردم تهیونگ داشت موهامو میشست اومدم بیرون حولمو دور بندم پیچیدم یه لباس از تو کمد انتخاب کردم پوشیدم موهامو خشک کردم یکم ریمل با کانسیلر زدم که بوی غذا زد بالا فهمیدم اجوما غذا درست کرده مث جت پریدم پایین رفتم از پشت بغلش کردم کلمو گذاشتم رو شونش که فهمید منم از بوی عطرم گفت عو ات اومدی گفتم اوهوم اجوما خیلی بوی غذاتون خوبههههه که گفت خوبه که خوشت اومده چند ساعت دیگه حاظر میشه گفتم باشه تو خونه چرخیدم یه ربع دیگه حوصلم ته کشیده بود شبیه بچه سرتقآ خودمو انداختم زمین غر زدم که تهیونگ اومد پایین گفت چیشده گفتم حوصلم سر رفتهههه گفت به من چه فکر کنم قهر کرده بود رفتم دنبالش رفتم تو اتاق گفتم چیشده گف من که اتاقا رو جدا نکردم به من چه حوصلت سر رفته که گفتم باشه باشه بیا تو اتاق من بخاب تختش دو نفرس گفت جدی گفتم اره حالا میای بریم بیرون گفت باشه بریم رفتم تو اتاقم پشت بندم اومد گفتم نمیخای بری بیرون میخام لباسامو عوض کنم که گفت من که قبلا دیدم یه هوفی سر کشیدم نشست رو تختم لباسامو عوض کردم عطرمو زدم موهامو حالت دادم قبلا کانسیلر ریمل زده بودم پس یکم ادامه دار کردم آرایشمو که به تهیونگ گفتم نمیخای پاشی حاظر شی
بعد ۱۰ جواب داد چی ها کی من اره الان حاظر میشم بعد رف رفتیم تو اطراف دوبی چرخیدیم کلی خندیدم آهنگ خوندیم خلاصه خیلی حال داد اومدیم خونه اجوما با کفگیر جلو در وایستاده بود که بجای اینکه بیایم تو فرار کردم کل حیاط خونه رو چرخیدیم که اجوما با کفگیر زد تو کمر هردومون بردمون تو خونه رفتیم لباسامو عوض کردیم نشستیم غذامو خوردیم و خابیدیم
روز صبح بعد
صبحانه خوردیم
لباس بیرونشه
۴.۳k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.