آخرین بوسه ۷۲
جونگ کوک هر از گاهی
به رامیون نگاه می کرد
معلوم بود که دلش رامیون میخواد
چون اون جوری که
ات می خورد هر آدم سیری دلش میخواست بخوره
ات که متوجه
این قضیه شده بود
نودل رو با چوب گرفت
جلوی دهن جونگ کوک و
گفت:
کوکی میخوری؟
جونگ کوک آره ای گفت
و نودل رو خورد و ات ادای
جونگ کوک رو در آورد
که می گفت:
عزیزم تو همین الان
یه پیتزای کامل رو خوردی الان چجوری جا داری رامیون بخوری؟
جونگ کوک از این حرف ات
بلند زد زیر خنده
و غذا گیر کرد تو گلوش
و شروع کرد سرفه کردن
و ات زد پشتش و حالش خوب شد
جین از اون ور خط گفت:
کوک سالمی؟نمردی که؟
(خدانکنه)
جونگ کوک: نه هیونگ سالمم و هنوزم زنده ام
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
به رامیون نگاه می کرد
معلوم بود که دلش رامیون میخواد
چون اون جوری که
ات می خورد هر آدم سیری دلش میخواست بخوره
ات که متوجه
این قضیه شده بود
نودل رو با چوب گرفت
جلوی دهن جونگ کوک و
گفت:
کوکی میخوری؟
جونگ کوک آره ای گفت
و نودل رو خورد و ات ادای
جونگ کوک رو در آورد
که می گفت:
عزیزم تو همین الان
یه پیتزای کامل رو خوردی الان چجوری جا داری رامیون بخوری؟
جونگ کوک از این حرف ات
بلند زد زیر خنده
و غذا گیر کرد تو گلوش
و شروع کرد سرفه کردن
و ات زد پشتش و حالش خوب شد
جین از اون ور خط گفت:
کوک سالمی؟نمردی که؟
(خدانکنه)
جونگ کوک: نه هیونگ سالمم و هنوزم زنده ام
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
۱۴.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.