طاها
طاها #
ساعت پنج بود که رسیدیم میتینگ رفتیم دیدیم مبین نشسه روی نیمکت (میتینگ داخل یه پارک بود)
سرشو گرفته تو دستاش یکی زدم تو پهلو شکیب
طاها چه رنگی دوست داری؟
شکیب چی؟
طاها سنگ قبر تو میگم مشکی میخوای یا سفید 😐😶😂
شکیب # یکی زدم رو پاش گفتم به جای اینکه زر بزنی بیا بریم بیشتر این عصبی نشه
طاها اییییی وحشی پام😶😐😣
شکیب بریممممم
#مبین
بزار این دو تا خر بیان جرشون میدم (استغفرالله دقت کردین همشونم میخوان همو جر بدن)
سرمو از لای دستم در اوردمو به روبرو نگا کردم دیدم دارن میان یه فکری به سرم زد دارم براتون😈
#شکیب
رفتیم مبین اومد سمتمون خدایا خودت بهمون رحم کن😣🤲🏻😂😐
دیدیم با لبخند اومد سمتمون روبرمون واساد
طاها یکی اروم زد بم گف داداش این این الان نباید جرمون میداد (اروم طوری که
شکیب بفهمه)
شکیب دقیقا منم بش شک دارم😶😐
که مبین گف نمیخواین بغلم کنید طاها مثه خری که بش تیتاب دادن ذوق کرد ( ببخشید دورت بگردم😂)
منم رفتم دوتایی پریدیم بغلش که حس کردم یکی با زانو زد جای حساسم (درد داره اونم خیلی😐😂💔) با زانو فرود اومدم دیدم طاهام مثه منه یکم دورو برمو نکاه کردم دیدم مبین داره غر میزنه
بمون فحش میده😐😣💔
طاها هم صورتش از درد جمع شده بود اما مث خر میخندید به غر زدنای مبین منم از خندش خندم گرف. 😐😂
مبینم حرصی نگامون میکرد خلاصه رفتیم سمت بقیه
پایانpart 2♥️
ساعت پنج بود که رسیدیم میتینگ رفتیم دیدیم مبین نشسه روی نیمکت (میتینگ داخل یه پارک بود)
سرشو گرفته تو دستاش یکی زدم تو پهلو شکیب
طاها چه رنگی دوست داری؟
شکیب چی؟
طاها سنگ قبر تو میگم مشکی میخوای یا سفید 😐😶😂
شکیب # یکی زدم رو پاش گفتم به جای اینکه زر بزنی بیا بریم بیشتر این عصبی نشه
طاها اییییی وحشی پام😶😐😣
شکیب بریممممم
#مبین
بزار این دو تا خر بیان جرشون میدم (استغفرالله دقت کردین همشونم میخوان همو جر بدن)
سرمو از لای دستم در اوردمو به روبرو نگا کردم دیدم دارن میان یه فکری به سرم زد دارم براتون😈
#شکیب
رفتیم مبین اومد سمتمون خدایا خودت بهمون رحم کن😣🤲🏻😂😐
دیدیم با لبخند اومد سمتمون روبرمون واساد
طاها یکی اروم زد بم گف داداش این این الان نباید جرمون میداد (اروم طوری که
شکیب بفهمه)
شکیب دقیقا منم بش شک دارم😶😐
که مبین گف نمیخواین بغلم کنید طاها مثه خری که بش تیتاب دادن ذوق کرد ( ببخشید دورت بگردم😂)
منم رفتم دوتایی پریدیم بغلش که حس کردم یکی با زانو زد جای حساسم (درد داره اونم خیلی😐😂💔) با زانو فرود اومدم دیدم طاهام مثه منه یکم دورو برمو نکاه کردم دیدم مبین داره غر میزنه
بمون فحش میده😐😣💔
طاها هم صورتش از درد جمع شده بود اما مث خر میخندید به غر زدنای مبین منم از خندش خندم گرف. 😐😂
مبینم حرصی نگامون میکرد خلاصه رفتیم سمت بقیه
پایانpart 2♥️
۲۶.۱k
۳۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.