گونه های سرخ p.7
اروم از راه پله ها بالا رفت
+کجا بودی
_توی حیاط بازی میکردم
+اوهوم خب هفته بعد با هم ازدواج میکنیم هیچ مراسمی هم قرار نیست برگزار شه
راوی: دوباره بغض لعنتی سراغش اومد قلبش تیری کشید که باعث شد محکم با زانو بیفته
جعون بسرعت سمتش اومد :
هی حالت خوبه
دخترک عرق کرده بود معلوم بود حالش خوب نیست زانوهاش زخمی شده بودن طوریکه خون روی لباس سفیدش معلوم بود
یونهی: قلبم تیر وحشتناکی کشید که محکم خوردم زمین
جعون براید بقلم کرد و به اتاقم برد
کوک: هی اجوما اون طبیب پیر کجاست (داد)
$اینجام پسرم
+ به من نگو پسرم زود باش بیا دنبالم
طبیب یه الف پیر بود پیرزنی با موهای سفید و بلند گوشهای کشیده و پوستی سفید و چروکیده
با لباسی سیاهی که تا زیر پاهاش میمومد با سرعت همراه جعون وارد اتاق دخترک شد
یونهی از درد به خودش میپیچید
$ وای ببینم کوک تو میدونی این کیه
+ الان وقت این حرفا نیست خب معلومه نوه کانگ احمق
$ تو هم مث مادرت کله شقی
$اوه قلبت درد میکنه نه؟
_…
+معلوم نیست؟
پیرزن شیشه ای رو از جیبش در اورد
$ کوک لطفا کمی از خونت رو بده من
کوک چیزی نگفت و کاری که اون گفت رو کرد
بدن دخترک سرد و سرد تر میشد و قبلش کندتر
چه اتفاقی داشت میفتاد
اون شب ماه توی اسمون نبود
پیرزن خون جعون رو داخل بطری شیشه ای ریخت و کمی هم از معجون های دیگش
+چیکار میکنی
$جعون مزاحم نشو
اون دختر داره میمیره حتی عرضه مراقبت از یک دختر رو هم نداشتی؟
+ یعنی چی که میمیره
$ انگار طلسم شده
درسته یونهی طلسم شده بود طلسمی که قطعا اونو میکشت و نمیشد کاری کرد
وقتی اون کتاب (پارت اول) رو خوند طلسم شد
اون دخترک بازیگوش نباید همینطوری اون کتاب رو میخوند
$ جعون فقط یک راه دارم
+چه راهی
$اونو خوناشام کن نترس یا یک دورگه میشه یا کلا خوناشام یا هم ...
+یاچی؟
$ میمیره
+مطمعنی راه دیگه نیست(نگرانی)
$چرا هست میتونی فردا توی خاکسپاریش شرکت کنی
جعون ترسید حتی بهش اعتراف هم نکرده بود
+ب..باشه
صورتشو داخل گردن دخترک برد و دنبال رگ مناسبی گشت و نیش هاشو محکم وارد رگ دخترک کرد
قلب دخترک ایستاد ...
ایا موفق به تبدیلش شده بود یا باید از معشوقه اش خداحافظی میکرد؟
الف پیر معجون رو اروم داخل دهن دخترک ریخت
#گونه_های_سرخ
#پارت_هفتم
+بگید نریدم(ಠ⌣ಠ)
خب شرط پارت بعد
لایک 20+
10 کامنت(بخدا بعدی و عالی بعدی بزارید بلاکتون میکنم)
+کجا بودی
_توی حیاط بازی میکردم
+اوهوم خب هفته بعد با هم ازدواج میکنیم هیچ مراسمی هم قرار نیست برگزار شه
راوی: دوباره بغض لعنتی سراغش اومد قلبش تیری کشید که باعث شد محکم با زانو بیفته
جعون بسرعت سمتش اومد :
هی حالت خوبه
دخترک عرق کرده بود معلوم بود حالش خوب نیست زانوهاش زخمی شده بودن طوریکه خون روی لباس سفیدش معلوم بود
یونهی: قلبم تیر وحشتناکی کشید که محکم خوردم زمین
جعون براید بقلم کرد و به اتاقم برد
کوک: هی اجوما اون طبیب پیر کجاست (داد)
$اینجام پسرم
+ به من نگو پسرم زود باش بیا دنبالم
طبیب یه الف پیر بود پیرزنی با موهای سفید و بلند گوشهای کشیده و پوستی سفید و چروکیده
با لباسی سیاهی که تا زیر پاهاش میمومد با سرعت همراه جعون وارد اتاق دخترک شد
یونهی از درد به خودش میپیچید
$ وای ببینم کوک تو میدونی این کیه
+ الان وقت این حرفا نیست خب معلومه نوه کانگ احمق
$ تو هم مث مادرت کله شقی
$اوه قلبت درد میکنه نه؟
_…
+معلوم نیست؟
پیرزن شیشه ای رو از جیبش در اورد
$ کوک لطفا کمی از خونت رو بده من
کوک چیزی نگفت و کاری که اون گفت رو کرد
بدن دخترک سرد و سرد تر میشد و قبلش کندتر
چه اتفاقی داشت میفتاد
اون شب ماه توی اسمون نبود
پیرزن خون جعون رو داخل بطری شیشه ای ریخت و کمی هم از معجون های دیگش
+چیکار میکنی
$جعون مزاحم نشو
اون دختر داره میمیره حتی عرضه مراقبت از یک دختر رو هم نداشتی؟
+ یعنی چی که میمیره
$ انگار طلسم شده
درسته یونهی طلسم شده بود طلسمی که قطعا اونو میکشت و نمیشد کاری کرد
وقتی اون کتاب (پارت اول) رو خوند طلسم شد
اون دخترک بازیگوش نباید همینطوری اون کتاب رو میخوند
$ جعون فقط یک راه دارم
+چه راهی
$اونو خوناشام کن نترس یا یک دورگه میشه یا کلا خوناشام یا هم ...
+یاچی؟
$ میمیره
+مطمعنی راه دیگه نیست(نگرانی)
$چرا هست میتونی فردا توی خاکسپاریش شرکت کنی
جعون ترسید حتی بهش اعتراف هم نکرده بود
+ب..باشه
صورتشو داخل گردن دخترک برد و دنبال رگ مناسبی گشت و نیش هاشو محکم وارد رگ دخترک کرد
قلب دخترک ایستاد ...
ایا موفق به تبدیلش شده بود یا باید از معشوقه اش خداحافظی میکرد؟
الف پیر معجون رو اروم داخل دهن دخترک ریخت
#گونه_های_سرخ
#پارت_هفتم
+بگید نریدم(ಠ⌣ಠ)
خب شرط پارت بعد
لایک 20+
10 کامنت(بخدا بعدی و عالی بعدی بزارید بلاکتون میکنم)
۸.۰k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.