PART ⁹
تانی داره لپاش رو لیس میزنه بلند شدو بدنش خیلی درد میکرد
که همون موقع اجوما اومد
اجوما؛دخترم برات غذا اوردم
ات؛ممنون
ات شروع کرد به خوردن که لبش سوزش بدی گرفت
ات؛اجوما لبم چیشده
اجوما؛فکرکنم یهجا خورده زمین اخه لبت خیلی بد پاره شده ات یهو یاد وقتی افتاد که جیمین محکم هولش داد افتاد زمین
ات؛آه ممنون اجوما
ات فقط یکم سالاد خورد چون غذا لبشو به درد میورد
ات؛اجوما ممنون من دیگه نمیخورم
اجوما؛باشه عزیزم
اجوما وسایلا و ظرف غذارو جمع کردو رفت
وَات با تانی بازی میکرد چندتا عکس از تانی گرفت پست کرد
داشت با تانی بازی میکرد که در اتاقش زده شد
ات:بیا تو
اجوما اومد داخل و
گفت؛ات لباساتو بپوش برو پیش ارباب
ات:ارباب کیه
اجوما:ارباب همون رئیسه چون تو میخواستی استخدام بشی میگفتن رئیس حالا آمده شو برو اتاقش
ات:باشه
اجوما رفت ات موهاشو دم اسبی بالا بستُ حاظر شد وَ رفت دراتاق(بچه ها همون لباس خدمتکاریه) جیمین یا ارباب رو زد
جیمین:بیا تو(باسردی)
ات درو باز کردو رفت
ات:بامن کاری داشتین
جیمین:برو بشین(باسردی)
ات رفت نشست(بچه ها ات که رفت تانی رو با خودش برد)و تانی رو بقل کردو باتانی بازی میکرد که
جیمین: بیااینجا بشین(اشاره به پاش)
ات:ولی
جیمین:میای میشینی یا دوباره تنبیهت کنم
ات ترسیدو رفت نشست رو پای جیمین که جیمین دستشو دور کمر ات حلقه کردو شروع کرد بوسیدن لبای ات ات هرکاری میکرد جیمین ولش نمیکرد تا اینکه ات نفس کم اوردو جیمین ولش کرد ات بلند شد رفت رومبل نشست و تانی رو گرفت بقلش بعد یه دقیقه ات مشغول بازی با تانی بود که تانی لب ات رو لیسید
پایان راوی
ویو جیمین ویو
داشتم به ات نگاه میکردن که سگش که اسمش تانی بود لب ات رو لیس زد که
گفتم:هوی لیسش نزن تانی روبه من شروع به پارس کردن شد که..
پایان ویوجیمین
راوی ویو
که ات گفت:تانی ولش کن اون رئیسمه
ات تانی روگرفت بقلش و داشت باهاش حرف میزد
ات:تانی میخوای بریم پیاده روی یابرات لباس و اینجور چیزا بخرم بنظرم بهتره بریم حیاط پیاده روی چون نمیتونیم بریم بیرون(خو چرا اینترنتی سفارش نمیدی)
ات تانی رو بقلش گرفت و رفتن پایین تو حیاط و تانی داشت بدو بدو میکردو ات دنبال تانی
ات:تانی بیا اینجا
تانی رفت پیش ات پرش زمانی بعد ۳۰مین پیاد روی
ات:تانی بیا بریم داخل تانی داشت دنبال ات میرفت که...
******
بچع هایکم بیشتر حمایت کنین بقیه پیجا لایک و کامنت بیشتری برا شرطا میزارن
شرط پارت 9
کامنت=6
لایک=6
فالووربشین=۹۰
که همون موقع اجوما اومد
اجوما؛دخترم برات غذا اوردم
ات؛ممنون
ات شروع کرد به خوردن که لبش سوزش بدی گرفت
ات؛اجوما لبم چیشده
اجوما؛فکرکنم یهجا خورده زمین اخه لبت خیلی بد پاره شده ات یهو یاد وقتی افتاد که جیمین محکم هولش داد افتاد زمین
ات؛آه ممنون اجوما
ات فقط یکم سالاد خورد چون غذا لبشو به درد میورد
ات؛اجوما ممنون من دیگه نمیخورم
اجوما؛باشه عزیزم
اجوما وسایلا و ظرف غذارو جمع کردو رفت
وَات با تانی بازی میکرد چندتا عکس از تانی گرفت پست کرد
داشت با تانی بازی میکرد که در اتاقش زده شد
ات:بیا تو
اجوما اومد داخل و
گفت؛ات لباساتو بپوش برو پیش ارباب
ات:ارباب کیه
اجوما:ارباب همون رئیسه چون تو میخواستی استخدام بشی میگفتن رئیس حالا آمده شو برو اتاقش
ات:باشه
اجوما رفت ات موهاشو دم اسبی بالا بستُ حاظر شد وَ رفت دراتاق(بچه ها همون لباس خدمتکاریه) جیمین یا ارباب رو زد
جیمین:بیا تو(باسردی)
ات درو باز کردو رفت
ات:بامن کاری داشتین
جیمین:برو بشین(باسردی)
ات رفت نشست(بچه ها ات که رفت تانی رو با خودش برد)و تانی رو بقل کردو باتانی بازی میکرد که
جیمین: بیااینجا بشین(اشاره به پاش)
ات:ولی
جیمین:میای میشینی یا دوباره تنبیهت کنم
ات ترسیدو رفت نشست رو پای جیمین که جیمین دستشو دور کمر ات حلقه کردو شروع کرد بوسیدن لبای ات ات هرکاری میکرد جیمین ولش نمیکرد تا اینکه ات نفس کم اوردو جیمین ولش کرد ات بلند شد رفت رومبل نشست و تانی رو گرفت بقلش بعد یه دقیقه ات مشغول بازی با تانی بود که تانی لب ات رو لیسید
پایان راوی
ویو جیمین ویو
داشتم به ات نگاه میکردن که سگش که اسمش تانی بود لب ات رو لیس زد که
گفتم:هوی لیسش نزن تانی روبه من شروع به پارس کردن شد که..
پایان ویوجیمین
راوی ویو
که ات گفت:تانی ولش کن اون رئیسمه
ات تانی روگرفت بقلش و داشت باهاش حرف میزد
ات:تانی میخوای بریم پیاده روی یابرات لباس و اینجور چیزا بخرم بنظرم بهتره بریم حیاط پیاده روی چون نمیتونیم بریم بیرون(خو چرا اینترنتی سفارش نمیدی)
ات تانی رو بقلش گرفت و رفتن پایین تو حیاط و تانی داشت بدو بدو میکردو ات دنبال تانی
ات:تانی بیا اینجا
تانی رفت پیش ات پرش زمانی بعد ۳۰مین پیاد روی
ات:تانی بیا بریم داخل تانی داشت دنبال ات میرفت که...
******
بچع هایکم بیشتر حمایت کنین بقیه پیجا لایک و کامنت بیشتری برا شرطا میزارن
شرط پارت 9
کامنت=6
لایک=6
فالووربشین=۹۰
۱۶.۶k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.