چند پارتی
چند پارتی
برند
پارت اخر
ادمین ویو:
بعد از چند ژست که فقط ژست بود یهویی لیمان با شیطنت گفت که ات دستاشو روی شونه های جین بندازه و جین کمرشو بگیره
ات کمی معذب شد و جین هم خودشو زد به اون راه
ولی بلخره مجبور بودن
قبل از اینکه ات دستشو بزار روی شونه ی جین جین زود تر کمرشو گرفت
قلبش تند زد
دستاشو روی شونه هاش انداخت
بلخره با کلی خجالت از زاویه های مختلف عکس گرفتن و درست وقتی که لیمان و بقیه واسهی لحظه ای پرت شد جین به نرمی توی گوش ات زمزمه کرد
جین:عذر میخوام ولی شاید دوست دخترم بشی پرنسس
موهای پشت گردن ات سیخ شد
جین:از اولش که دیدمت فهمیدم عشق در نگاه اول یعنی چی!
ات:چی؟...
قبل از اینکه ات بتونه حرفی بزنه لیمان برگشت سر کار
و با ژست های مزخرف دیگه و معذب کننده ادامه دادن
هر دفعه ات توی چشمای جین شیطنت و میدید
باورش میشد؟
البته که باورش میشد
مگه میشه باورش نشه
ایدل معروف کیم سوکجین بهش اعتراف کرده بود!پشماش به معنای واقعی کلمه ریخته بود
بعد از عکاسی لباساسو تحویل داد و کت بلندشو پوشید همه کارشون تموم شده بود و اخرین نفری که داشت میرفت ات بود
البته شاید
قبل از اینکه ات برسه به ماشینش دستش کشیده شد و برگشت
جین:خب لیمانو پیچوندم که با تو بیام!
ات:با...م...من؟
جین:البته...
بزارین اینجوری تمومش کنم که واقعا ایده ای نداشتم😂🗿
ولی خب خوب در اومد
عزیزای گلم خاله ادمین روایتشو تموم کرد ولی روحو نگرفت پس خوش باشین بای😂🎀
برند
پارت اخر
ادمین ویو:
بعد از چند ژست که فقط ژست بود یهویی لیمان با شیطنت گفت که ات دستاشو روی شونه های جین بندازه و جین کمرشو بگیره
ات کمی معذب شد و جین هم خودشو زد به اون راه
ولی بلخره مجبور بودن
قبل از اینکه ات دستشو بزار روی شونه ی جین جین زود تر کمرشو گرفت
قلبش تند زد
دستاشو روی شونه هاش انداخت
بلخره با کلی خجالت از زاویه های مختلف عکس گرفتن و درست وقتی که لیمان و بقیه واسهی لحظه ای پرت شد جین به نرمی توی گوش ات زمزمه کرد
جین:عذر میخوام ولی شاید دوست دخترم بشی پرنسس
موهای پشت گردن ات سیخ شد
جین:از اولش که دیدمت فهمیدم عشق در نگاه اول یعنی چی!
ات:چی؟...
قبل از اینکه ات بتونه حرفی بزنه لیمان برگشت سر کار
و با ژست های مزخرف دیگه و معذب کننده ادامه دادن
هر دفعه ات توی چشمای جین شیطنت و میدید
باورش میشد؟
البته که باورش میشد
مگه میشه باورش نشه
ایدل معروف کیم سوکجین بهش اعتراف کرده بود!پشماش به معنای واقعی کلمه ریخته بود
بعد از عکاسی لباساسو تحویل داد و کت بلندشو پوشید همه کارشون تموم شده بود و اخرین نفری که داشت میرفت ات بود
البته شاید
قبل از اینکه ات برسه به ماشینش دستش کشیده شد و برگشت
جین:خب لیمانو پیچوندم که با تو بیام!
ات:با...م...من؟
جین:البته...
بزارین اینجوری تمومش کنم که واقعا ایده ای نداشتم😂🗿
ولی خب خوب در اومد
عزیزای گلم خاله ادمین روایتشو تموم کرد ولی روحو نگرفت پس خوش باشین بای😂🎀
۳.۱k
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.