پارت ۷ عروسی
پارت ۷ عروسی
اکو میرود ارژانس
همه ارژانی مخصوصا اتسو، هااااا اکوتاگاوا تو اینجا چیکار میکنیییییییییی
اکو ، اومدم راجب عروسی دازای به شما بگم
ارزانس ، ها کدوم عروسی
اکو ، پسفردا عروسی میگیریم
ارژانس ، باشه حالا با کی ازدواج میکنه
اکو (بالحن بقض) چویا
ارژانس ، با کیییییی
اکو ، شنیدین یا بهتون حالی کنم
ارژانس شنیدیم
کنیکیدا ، خب حالا چرا به ما گفتین
اکو ، چون کمک کنین دیگه باهوش
کنیکیدا ، او
رانپو ، خب کیا کیک اماده میکنن
اکو ، موری سان گفت منو جینگو متاسفانه
انسو ، چرا متاسفانه
اکو ، چون من از تو بدم میاد
اتسو ، پوففف چقدر لوس
اکو ، راشوموننننننننننن
اتسو، قلط کردم
اکو ، خب بیا بریم کیک بگیریم
اتسو ، هاییییی
اکو ، افرین افرین
اتسوشی، خی چه وسایلی برای کیک نیاز داریم
اکو ، مثل انسان میریم از کتاب اشپزی نگاه میکنیم
اتسوشی ، اوه راست میگی
اکو ، خب. من برم از کویو سان کتاب شیرینی پزی بگیرم
اتسوشی ، منم باید بیام
اکو ، ایه پس نه من باید تکی برم گمشو بیا
اتسوشی ، اههه باشههههههههههههه
اکو ، هاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اتسوشی ، هاییی بریمم
اکو ، بریم
رسیدن وپرسیدن کویو گفت دارم اکو ، اتسو کتاب را گرفتن و رفتن مقر مافیا
اتسو ، ما چرا امدیم مقر مافیا
اکو ، چون من میخوام اینجا درست کنم مشکلی هست
اتسو ، خییرررررررر
اکو ، خوبه
اتسوشی ، وسایل را کی بگیره
اکو ، هیگوچی
هیگوچی ، هاییی سسسسنننننپپپااااایییییییی
اکو ، برو وسایل کیک بگیر
هیگوچی ، برای چی میخواهین
اکو.، میخواهیم برای چویا سان عروسی بگیریم
هیگوچی ،ههههههههاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اکو ، چی چیرو هااااا
هیگوچی ، های من میرم وسایل کیک بگیرم
هیگوچی گرفت و اورد کیک را
اکو ، کارت خوب بود میتوانی بری
هیگوچی ، اریگاتوووووو سسسنننپپپاااایییییی
اتسوشی ، اکوتاگاوا شیر را بده
اکو ، به من دستور نده
اکو بجای شیر وایتکس داد
اتسوشی ، ارد بده
اکو نمک دادددد
اتسو ، خب کیک حاضر شدهه واییی مردمم
اکو ، هه
اتسوشی ، خب بریم کیک را بگزاریم داخل بخچال
اکو ، تو بورو بزار
اتسوشی ، خیلی بدییییییییی
اتسوشی کیک را گزاشت و رفت
[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]
بریم سراغ چویا و کویو ،
کویو رفت پیش چویا تا چویا را راصی به عروسی کنه
کویو ، چویای عزیزم چطوره عروسی بگیریم
چویا ، با کی
کویو ، با دازای دیگه
چویا ، سرخ شدن ) هااا با دازای
کویو ، اره ما برای فردا همه چیز را اماده کردیم
چویا ، انگار چاره ای نیست پس قبول میکنم
کویو ، میدونستم قبول میکنی
کویو ، خب من دیگه برم چویاا
چویا ، باشه خداحافظ
کویو به سرعت از خونه چویا دور شد و به موری زنگ زد
موری ، الو چی شددددد
کویو ، قبول کرد
موری ، اخش قبول کرد انگار الکی زحمت نکشیدم
کویو ، خب وسایل عروسی اماده است
موری ، اره اکو به من خبر داد که کیک را درست کردن
( خدا من ستون مرضم از یک جای دیگه ماجرای کیک را دزدیم ها ها ها همه داستان را نه وقط ماجرای کیک را)
کویو به گین زنگ میزنه و میگه برو با چویا لباس عروس انتخاب کن
گین ، باشه
گین امد و در خونه چویا را زد
چویا ، امدم ها گین سان اینجا چیکار میکنی
گین دست چویا را میگیرد و میبرد لباس فروشی
گین ، اقا خوشگل ترین لباس عروس ها را بر این دختر بیار
اقای فروشنده ، هه هه هه خانم این بچست چرا باید براش عروسی بگیری
چویا (با عصبانیت) من ۲۲ سالمم هستتتتتتت
اقای فروشنده ، جان من خب بیا بهترین لباس عروس
لباس انتخاب کردن رفتن خونه خوابیدن و صبح شد
چویا ، من برم حاضرشم برم مقر
رفت مقر
موری ، اوه عروس خانم
(ردددددد ددداااااددممممم دارم از خنده روده وار میشم)
موری ، چویا یک مئموریت دارم برات برو تا شب تمامش کن تا بریم عروسیت
چویا ، راستی موری سان من پدر یا مادر ندارم
موری ، من و کویو بعنوان والدین میایم
چویا ، باشه
شب شد همه حاضر شدن
موری میاد دنبال چویا دخترم حاضری
چویا ، ارههه
موری ، خب بریم
چویا ، باشه
موری چویا. را دید پشماش ریخت از بست زیبا شده
چویا ، چطوره خوشگل شدم
موری ، عالی شدی
ادامه داره
اکو میرود ارژانس
همه ارژانی مخصوصا اتسو، هااااا اکوتاگاوا تو اینجا چیکار میکنیییییییییی
اکو ، اومدم راجب عروسی دازای به شما بگم
ارزانس ، ها کدوم عروسی
اکو ، پسفردا عروسی میگیریم
ارژانس ، باشه حالا با کی ازدواج میکنه
اکو (بالحن بقض) چویا
ارژانس ، با کیییییی
اکو ، شنیدین یا بهتون حالی کنم
ارژانس شنیدیم
کنیکیدا ، خب حالا چرا به ما گفتین
اکو ، چون کمک کنین دیگه باهوش
کنیکیدا ، او
رانپو ، خب کیا کیک اماده میکنن
اکو ، موری سان گفت منو جینگو متاسفانه
انسو ، چرا متاسفانه
اکو ، چون من از تو بدم میاد
اتسو ، پوففف چقدر لوس
اکو ، راشوموننننننننننن
اتسو، قلط کردم
اکو ، خب بیا بریم کیک بگیریم
اتسو ، هاییییی
اکو ، افرین افرین
اتسوشی، خی چه وسایلی برای کیک نیاز داریم
اکو ، مثل انسان میریم از کتاب اشپزی نگاه میکنیم
اتسوشی ، اوه راست میگی
اکو ، خب. من برم از کویو سان کتاب شیرینی پزی بگیرم
اتسوشی ، منم باید بیام
اکو ، ایه پس نه من باید تکی برم گمشو بیا
اتسوشی ، اههه باشههههههههههههه
اکو ، هاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اتسوشی ، هاییی بریمم
اکو ، بریم
رسیدن وپرسیدن کویو گفت دارم اکو ، اتسو کتاب را گرفتن و رفتن مقر مافیا
اتسو ، ما چرا امدیم مقر مافیا
اکو ، چون من میخوام اینجا درست کنم مشکلی هست
اتسو ، خییرررررررر
اکو ، خوبه
اتسوشی ، وسایل را کی بگیره
اکو ، هیگوچی
هیگوچی ، هاییی سسسسنننننپپپااااایییییییی
اکو ، برو وسایل کیک بگیر
هیگوچی ، برای چی میخواهین
اکو.، میخواهیم برای چویا سان عروسی بگیریم
هیگوچی ،ههههههههاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اکو ، چی چیرو هااااا
هیگوچی ، های من میرم وسایل کیک بگیرم
هیگوچی گرفت و اورد کیک را
اکو ، کارت خوب بود میتوانی بری
هیگوچی ، اریگاتوووووو سسسنننپپپاااایییییی
اتسوشی ، اکوتاگاوا شیر را بده
اکو ، به من دستور نده
اکو بجای شیر وایتکس داد
اتسوشی ، ارد بده
اکو نمک دادددد
اتسو ، خب کیک حاضر شدهه واییی مردمم
اکو ، هه
اتسوشی ، خب بریم کیک را بگزاریم داخل بخچال
اکو ، تو بورو بزار
اتسوشی ، خیلی بدییییییییی
اتسوشی کیک را گزاشت و رفت
[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]
بریم سراغ چویا و کویو ،
کویو رفت پیش چویا تا چویا را راصی به عروسی کنه
کویو ، چویای عزیزم چطوره عروسی بگیریم
چویا ، با کی
کویو ، با دازای دیگه
چویا ، سرخ شدن ) هااا با دازای
کویو ، اره ما برای فردا همه چیز را اماده کردیم
چویا ، انگار چاره ای نیست پس قبول میکنم
کویو ، میدونستم قبول میکنی
کویو ، خب من دیگه برم چویاا
چویا ، باشه خداحافظ
کویو به سرعت از خونه چویا دور شد و به موری زنگ زد
موری ، الو چی شددددد
کویو ، قبول کرد
موری ، اخش قبول کرد انگار الکی زحمت نکشیدم
کویو ، خب وسایل عروسی اماده است
موری ، اره اکو به من خبر داد که کیک را درست کردن
( خدا من ستون مرضم از یک جای دیگه ماجرای کیک را دزدیم ها ها ها همه داستان را نه وقط ماجرای کیک را)
کویو به گین زنگ میزنه و میگه برو با چویا لباس عروس انتخاب کن
گین ، باشه
گین امد و در خونه چویا را زد
چویا ، امدم ها گین سان اینجا چیکار میکنی
گین دست چویا را میگیرد و میبرد لباس فروشی
گین ، اقا خوشگل ترین لباس عروس ها را بر این دختر بیار
اقای فروشنده ، هه هه هه خانم این بچست چرا باید براش عروسی بگیری
چویا (با عصبانیت) من ۲۲ سالمم هستتتتتتت
اقای فروشنده ، جان من خب بیا بهترین لباس عروس
لباس انتخاب کردن رفتن خونه خوابیدن و صبح شد
چویا ، من برم حاضرشم برم مقر
رفت مقر
موری ، اوه عروس خانم
(ردددددد ددداااااددممممم دارم از خنده روده وار میشم)
موری ، چویا یک مئموریت دارم برات برو تا شب تمامش کن تا بریم عروسیت
چویا ، راستی موری سان من پدر یا مادر ندارم
موری ، من و کویو بعنوان والدین میایم
چویا ، باشه
شب شد همه حاضر شدن
موری میاد دنبال چویا دخترم حاضری
چویا ، ارههه
موری ، خب بریم
چویا ، باشه
موری چویا. را دید پشماش ریخت از بست زیبا شده
چویا ، چطوره خوشگل شدم
موری ، عالی شدی
ادامه داره
۵.۹k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.