داستان تک پارتیه دازای و چویا
این قسمت : نقشه دازای برای اذیت کردن چویا
دازای:هومم حوصلم سر رفته حتا حوصله خودکشی هم ندارم!
کونیکیدا عین اسب کار میکنه اینجا نیست که اذیتش کنم...
اتسوشی و کیوکا هم که رفتن بیرون معلومه اتسوشی عاشق کیوکاست، حتما سر قرارن^^
حیفففف خوشش به حالشششش
من هیچ بانوی جوانی رو پیدا نکردم که باهاش خودکشی کنم... چه روزگار غم انگیزی
حوصله نوشتم گزارش هارو هم ندارن
چیکار کنم..............
اهاننن فففهههمممیییددممممم!
چوووووووووویاااااااااااا
بهترین و ساده لوح ترین شخص برای اذیت کردن!
امروز سرش آزاده عالیهههههه
*در حال زنگ زدن*
سلامممم چوووویااااااااا
-سلام... درد سلام گوشم کر شد مرتیکه روانی چیه چیکار داری؟
عاا چقدر بی عصابی چی شده؟
-من گوشیو قطع میکنم
عه عه چویا قطع نکن دلم برات تنگ شده بود
بیا بریم خرید صلیغه تو، تو لباس عالیه
- @_____@ واقعا؟؟ او ااا ممنو.. نم باشه کجایی؟
-اممممم خونه... تو کجایی؟
یه نگا به پشت سرت بنداز
- چی میگی؟؟ واتتتت؟ دااااااززاااااایییییی تو - - تو خونه من چه غلطی میکنی؟؟؟؟؟؟؟
-چجوری اومدی!؟؟
آه تو هنوز منو نشناختی؟ بیخال مهم نیست
حوصلم سر رفته
- خوب به من چه؟ خوب مگه نگفتی بریم خرید؟
*خندهههههه* سر کارت گذاشتم
حوصلم سر رفته اومدم تو رو اذیت کنم
- هاعععععععع؟؟ بزنمت مرتیکه روانیییی؟
-دیوار کوتاه تر از من گیر نیاوردی؟؟ برو بیرونن
نه تو هیچ کس تو آژانس نبود منم حوصلم سر رفت آدمی کوتاه تر از تو هم پیدا نکردم 😁
- قد خودتو مسخره کن دراز بی قواره
*از عصبانیت در حال انفجار است*
*دازای از حرص دادن چویا لذت میبرد*
دازای: وایی که چقدر حال میده سر به سرت بزارم! 😁😂👌
دازای کیک خامه تو یخچال رو برمیداره و تو صورت چویا میکوبه سریع کلاه چویا رو کش میره و فرارررر
- تو... تو... رررووااانننییییییییییی! این چه کاری - بود؟ زندت نمیزارم دازای! آهای دازای میکشمت!!
-دااااااازااااااایی! تقاصش رو پس میدی!
به دنبال دازای میکند*
دازای فرار میکنه و زبونش رو برای چویا درمیاره بیرون چویا هم به دنبالش با صورتی خامه ای و کیکی!
-وایستاااااااااااااااااا روانییییییی!
کلاهم رو پس بدههه
آخر چویا دازای را گیر میآورد یک مشت نسار صورت دازای میکند
دازای کلاه چویا رو بالا میگیره
دازای:هومم حوصلم سر رفته حتا حوصله خودکشی هم ندارم!
کونیکیدا عین اسب کار میکنه اینجا نیست که اذیتش کنم...
اتسوشی و کیوکا هم که رفتن بیرون معلومه اتسوشی عاشق کیوکاست، حتما سر قرارن^^
حیفففف خوشش به حالشششش
من هیچ بانوی جوانی رو پیدا نکردم که باهاش خودکشی کنم... چه روزگار غم انگیزی
حوصله نوشتم گزارش هارو هم ندارن
چیکار کنم..............
اهاننن فففهههمممیییددممممم!
چوووووووووویاااااااااااا
بهترین و ساده لوح ترین شخص برای اذیت کردن!
امروز سرش آزاده عالیهههههه
*در حال زنگ زدن*
سلامممم چوووویااااااااا
-سلام... درد سلام گوشم کر شد مرتیکه روانی چیه چیکار داری؟
عاا چقدر بی عصابی چی شده؟
-من گوشیو قطع میکنم
عه عه چویا قطع نکن دلم برات تنگ شده بود
بیا بریم خرید صلیغه تو، تو لباس عالیه
- @_____@ واقعا؟؟ او ااا ممنو.. نم باشه کجایی؟
-اممممم خونه... تو کجایی؟
یه نگا به پشت سرت بنداز
- چی میگی؟؟ واتتتت؟ دااااااززاااااایییییی تو - - تو خونه من چه غلطی میکنی؟؟؟؟؟؟؟
-چجوری اومدی!؟؟
آه تو هنوز منو نشناختی؟ بیخال مهم نیست
حوصلم سر رفته
- خوب به من چه؟ خوب مگه نگفتی بریم خرید؟
*خندهههههه* سر کارت گذاشتم
حوصلم سر رفته اومدم تو رو اذیت کنم
- هاعععععععع؟؟ بزنمت مرتیکه روانیییی؟
-دیوار کوتاه تر از من گیر نیاوردی؟؟ برو بیرونن
نه تو هیچ کس تو آژانس نبود منم حوصلم سر رفت آدمی کوتاه تر از تو هم پیدا نکردم 😁
- قد خودتو مسخره کن دراز بی قواره
*از عصبانیت در حال انفجار است*
*دازای از حرص دادن چویا لذت میبرد*
دازای: وایی که چقدر حال میده سر به سرت بزارم! 😁😂👌
دازای کیک خامه تو یخچال رو برمیداره و تو صورت چویا میکوبه سریع کلاه چویا رو کش میره و فرارررر
- تو... تو... رررووااانننییییییییییی! این چه کاری - بود؟ زندت نمیزارم دازای! آهای دازای میکشمت!!
-دااااااازااااااایی! تقاصش رو پس میدی!
به دنبال دازای میکند*
دازای فرار میکنه و زبونش رو برای چویا درمیاره بیرون چویا هم به دنبالش با صورتی خامه ای و کیکی!
-وایستاااااااااااااااااا روانییییییی!
کلاهم رو پس بدههه
آخر چویا دازای را گیر میآورد یک مشت نسار صورت دازای میکند
دازای کلاه چویا رو بالا میگیره
۳۱.۶k
۰۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.