قفس تن
#قفس_تن
#سید_علی_نجفی
بدن نسبت به روح انسان مانند قفس می ماند.
هر چه قفس دارد می پوسد، غصه اش را نخور.
عن قریب این میله های زنگ زده می پوسد و می پاشد، وقتی پاشید آنوقت راحت می شوی.
تعبیر خوبی می کند یکی از اشخاص، می گوید آن کسانی که هی به تنشان می پردازند، آنهایی که هی وسایل رفاهی برای خودشان فراهم می کنند،
اینها مثل مرغی می مانند که هی قفسش را تعمیر می کند.
هرجا زنگ زد، آنجا را ترمیم می کنند، هرجا رنگش ریخت همانجا را #رنگ می زنند،
این قفس هرگز نخواهد پوسید.
یا به این زودی ها نمی پوسد.
اولیای #خدا که می بینید (دنیا را) ول کردند،
یا (می بینید که) خدا گرفتارشان کرده،
مریض شان کرده،
آنها را شکسته در جسم،
درب و داغون شان کرده،
قفس شان را دارد درب و داغون می کند.
قفس که درب و داغون شد مرغ از قفس می پرد.
به خلاف آن کسانی که خداوند تبارک و تعالی دائما برایشان #رفاه مادی پیش می آورد،
خدا می فرماید که اینها خیال نکنند که
نسارع لهم فی الخیرات،
ما عجله داریم که به اینها خیر برسانیم،
نه،
بل نستدرجهم فهم لایشعرون،
داریم استدراجشان می کنیم.
یعنی تدریجا داریم آنها را خاک نشین و خاک گیر و برای همیشه در قفس مانده، قرار می دهیم.
آن هم قفسی که دارد شرایطش سخت تر و زوایاش تنگتر میشود.
الان، تن، قفس است برای #انسان.
اما آن کسانی که نمی توانند از این علائق دست بکشند، می گویند ما می خواهیم اینجا باشیم.
باش.
اما همینجور نمی ماند.
یا قفس باید بشکند و مرغ بپرد،
یا هی تنگتر می شود.
{و اما من بخل و استغنی فکذب بالحسنی فسنیسره للعسری.}
ما داریم سختی ها را یکی یکی پیش می آوریم.
زوایای قفس هی تنگتر می شود،
هی شرایطش سختتر می شود،
تا به جایی می رسد که وقتی #جهنم که تجسم پیدا کرد برایش،
در یک سلولی جایش می دهند که امام(ع) فرمود: از حجم بدنش کوچکتر است.
یعنی با فشار در آنجا، جایش می کنند....
چرا اینجور شد؟
(چون) این نمی تواند از خود خلاص بشود...
مرحوم استاد #سید_علی_نجفی یزدی
سلسه مباحث اخلاق اسلامی، آرشیو انجمن کادح
@apmkadeh
#سید_علی_نجفی
بدن نسبت به روح انسان مانند قفس می ماند.
هر چه قفس دارد می پوسد، غصه اش را نخور.
عن قریب این میله های زنگ زده می پوسد و می پاشد، وقتی پاشید آنوقت راحت می شوی.
تعبیر خوبی می کند یکی از اشخاص، می گوید آن کسانی که هی به تنشان می پردازند، آنهایی که هی وسایل رفاهی برای خودشان فراهم می کنند،
اینها مثل مرغی می مانند که هی قفسش را تعمیر می کند.
هرجا زنگ زد، آنجا را ترمیم می کنند، هرجا رنگش ریخت همانجا را #رنگ می زنند،
این قفس هرگز نخواهد پوسید.
یا به این زودی ها نمی پوسد.
اولیای #خدا که می بینید (دنیا را) ول کردند،
یا (می بینید که) خدا گرفتارشان کرده،
مریض شان کرده،
آنها را شکسته در جسم،
درب و داغون شان کرده،
قفس شان را دارد درب و داغون می کند.
قفس که درب و داغون شد مرغ از قفس می پرد.
به خلاف آن کسانی که خداوند تبارک و تعالی دائما برایشان #رفاه مادی پیش می آورد،
خدا می فرماید که اینها خیال نکنند که
نسارع لهم فی الخیرات،
ما عجله داریم که به اینها خیر برسانیم،
نه،
بل نستدرجهم فهم لایشعرون،
داریم استدراجشان می کنیم.
یعنی تدریجا داریم آنها را خاک نشین و خاک گیر و برای همیشه در قفس مانده، قرار می دهیم.
آن هم قفسی که دارد شرایطش سخت تر و زوایاش تنگتر میشود.
الان، تن، قفس است برای #انسان.
اما آن کسانی که نمی توانند از این علائق دست بکشند، می گویند ما می خواهیم اینجا باشیم.
باش.
اما همینجور نمی ماند.
یا قفس باید بشکند و مرغ بپرد،
یا هی تنگتر می شود.
{و اما من بخل و استغنی فکذب بالحسنی فسنیسره للعسری.}
ما داریم سختی ها را یکی یکی پیش می آوریم.
زوایای قفس هی تنگتر می شود،
هی شرایطش سختتر می شود،
تا به جایی می رسد که وقتی #جهنم که تجسم پیدا کرد برایش،
در یک سلولی جایش می دهند که امام(ع) فرمود: از حجم بدنش کوچکتر است.
یعنی با فشار در آنجا، جایش می کنند....
چرا اینجور شد؟
(چون) این نمی تواند از خود خلاص بشود...
مرحوم استاد #سید_علی_نجفی یزدی
سلسه مباحث اخلاق اسلامی، آرشیو انجمن کادح
@apmkadeh
۳.۶k
۲۳ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.