فیک پسر دایی ی خشن پات ۱ 🤓🤌
تق تق (در میزنن)
ا/ت : آخه ساعته ۲ ی شب کیه ای خدا 😐🔪
بابابزرگ نامجون : کیه آنقدر در میزنه
ا/ت : من باز میکنم بابا بزرگ
علامت ( ٫ )نامجون ک الان بزرگه خانوادس 🔪🤓
٫ : باشه من برم اتاقم بخوابم
علامت ا/ت (+)
+ باشه
+رفتم در رو باز کردم ک ی دفعه پسر داییمو دیدم شوگا رو میگه از خدا بی خبر😀🔪
علامت شوگا (_)
_ ی ساعتها دارم در میزنم کدوم گوری بودی ها ( عصبی)
+ تو ساعت ۲ شب چیکار میکنی منم اون کارو میکنم میخوابم
_ آخه ....... من ساعت ۲ ک دارم کار میکنم مث تو انقد بی خیال نیستم ک
+ اصلا من اینجا الکی دارم باهات حرف میزنم برم بخوابم دیوونه
_دیوونه عمته خوبیش اینکه از دستت راحت میشم
+ چی میگی؟!
_ ح احمقو ببین دارن میان خواستگاریت
+ ح کم تر دروغ بگو
_ برو از بابا بزرگ بپرس
+ اگر دروغ باشه
_اگ دروغ باشه چی ها ؟!
+ رفتم بالا دره اتاق پدر بزرگو زدم
٫ کیه
+منم بابابزرگ
٫ بیا تو
+ ی سوال داشتم
٫ بپرس
+ فردا کی میاد خواستگاریم
٫ خب راستش
+ بگو
٫ جیسون
+ جیسون بابابزرگ ولی شما ک میدونید اون آدمه خوبی نی
٫ من کاری نمیتونم کنم بابات نو رو بهش فروخته من بهش گفتم هر کاری کردم ولی نشد
+آخه ...... باشه شب بخیر
٫ شب بخیر
.
.
.
.
پرش زمانی ب صبح
چشامو باز کردم دیدم یکی سرشو مث خر انداخت پایین آمد توی اتاق
_ پاشو امروز جیسون میاد
+ آه چ زندگی یع تو نمیتونی در بزنی بیای تو ن
_ ببند برو آماده شو
_ آها بابات گفت ک این چند روزه من مراقبت باشم تا فرار نکنی
+ تو ؟!
_ ن عمت
+ اه
+آه خدا خودت کمک کن
_ من پشته در وایستادم زود آماده شو
+ باشع
+ پاشدم رفتم حمام لباسامو پوشیدم ی آرایش غلیظ کردم و کارای دیگه
+ داشتم فکر میکردم از پنجره برم بیرون ارتفاع زیاد نبود میتونستم فرار کنم داشتم می پریدم ک ......
_ آهای کجا ؟!
+ عع اولن چرا ولم نمیکنی دومن تو بلد نیستی در بزنی شاید من داشتم لباس عوض میکردم ؟!
_ زیاد مهم نی با با
_جیسون شب میرسه
+ خو
_ برو توی حال بشین جلو چشام
+ آه
.
.
.
.
پرش زمانی ب شب
در زدن
_اها جیسونه
+خدا خودت کمک کن
علامت جیسون (؛)
؛ سلام
_ خو
؛ دارم میگم سلام
_خو ؟!
؛ میگم سلام
_ بیا برو بچه ک/ونی توی کوچه فوتبال بازی کن ( خب بچه ها شوگا ا/تو دوست داره ولی ب روی خودش نمیاره و از جیسون بدش میاد )
؛ چ بی داب
_ بیا برو تا نزدمت
؛ ( ترسید رفت تو )
٫ سلام ( توی چشای نامجون فحشه )
؛ سلام
٫ بیا بشین سره میزه شام
+ مجبورم کناره جیسون بشینم اههههه
نشستن سره میز داشت شام میخوردن و حرف میزدن ک جیسون دستشو روی پا های ا/ت میزاره ا/ت می ترسه
؛ غذا خوبه عزیزم ؟!
+ ا اره ( ترسیده )
_داشتم نگاه میکردم ک دیدم جیسون دستشو روی پا های ا/ت گذاشته
ا/ت از شدته ترس خون دماغ شده بود
_خوبی ؟!
+اره مگ چیه ؟!
_از دماغت خون میاد
+ واقعا ؟!
_اره
+ ی دقیقه منو ببخشید رفت بالا
_ ی دقیقه فکر کنم گوشیم بالاست الان میام
+ گریم گرفته بود داشتم گریه میکردم توی اتاقم ک
_ دقیقا چته
+ برای هزارمین بار در بزن ( اشکاشو پاک کرد )
_ جوابه منو بده چرا ازش می ترسی
+ من ازش نمی ترسم
_اگه نمیترسیدی ک اینطوری نمی کردی
_بگو از چی ی اون میترسی
+ خب من وقتی ۱۴ سالم بود بابام منو خونه ی اون می فرستاد فقط بخاطره پول اون منو مث سگ میزد
ا/ت : آخه ساعته ۲ ی شب کیه ای خدا 😐🔪
بابابزرگ نامجون : کیه آنقدر در میزنه
ا/ت : من باز میکنم بابا بزرگ
علامت ( ٫ )نامجون ک الان بزرگه خانوادس 🔪🤓
٫ : باشه من برم اتاقم بخوابم
علامت ا/ت (+)
+ باشه
+رفتم در رو باز کردم ک ی دفعه پسر داییمو دیدم شوگا رو میگه از خدا بی خبر😀🔪
علامت شوگا (_)
_ ی ساعتها دارم در میزنم کدوم گوری بودی ها ( عصبی)
+ تو ساعت ۲ شب چیکار میکنی منم اون کارو میکنم میخوابم
_ آخه ....... من ساعت ۲ ک دارم کار میکنم مث تو انقد بی خیال نیستم ک
+ اصلا من اینجا الکی دارم باهات حرف میزنم برم بخوابم دیوونه
_دیوونه عمته خوبیش اینکه از دستت راحت میشم
+ چی میگی؟!
_ ح احمقو ببین دارن میان خواستگاریت
+ ح کم تر دروغ بگو
_ برو از بابا بزرگ بپرس
+ اگر دروغ باشه
_اگ دروغ باشه چی ها ؟!
+ رفتم بالا دره اتاق پدر بزرگو زدم
٫ کیه
+منم بابابزرگ
٫ بیا تو
+ ی سوال داشتم
٫ بپرس
+ فردا کی میاد خواستگاریم
٫ خب راستش
+ بگو
٫ جیسون
+ جیسون بابابزرگ ولی شما ک میدونید اون آدمه خوبی نی
٫ من کاری نمیتونم کنم بابات نو رو بهش فروخته من بهش گفتم هر کاری کردم ولی نشد
+آخه ...... باشه شب بخیر
٫ شب بخیر
.
.
.
.
پرش زمانی ب صبح
چشامو باز کردم دیدم یکی سرشو مث خر انداخت پایین آمد توی اتاق
_ پاشو امروز جیسون میاد
+ آه چ زندگی یع تو نمیتونی در بزنی بیای تو ن
_ ببند برو آماده شو
_ آها بابات گفت ک این چند روزه من مراقبت باشم تا فرار نکنی
+ تو ؟!
_ ن عمت
+ اه
+آه خدا خودت کمک کن
_ من پشته در وایستادم زود آماده شو
+ باشع
+ پاشدم رفتم حمام لباسامو پوشیدم ی آرایش غلیظ کردم و کارای دیگه
+ داشتم فکر میکردم از پنجره برم بیرون ارتفاع زیاد نبود میتونستم فرار کنم داشتم می پریدم ک ......
_ آهای کجا ؟!
+ عع اولن چرا ولم نمیکنی دومن تو بلد نیستی در بزنی شاید من داشتم لباس عوض میکردم ؟!
_ زیاد مهم نی با با
_جیسون شب میرسه
+ خو
_ برو توی حال بشین جلو چشام
+ آه
.
.
.
.
پرش زمانی ب شب
در زدن
_اها جیسونه
+خدا خودت کمک کن
علامت جیسون (؛)
؛ سلام
_ خو
؛ دارم میگم سلام
_خو ؟!
؛ میگم سلام
_ بیا برو بچه ک/ونی توی کوچه فوتبال بازی کن ( خب بچه ها شوگا ا/تو دوست داره ولی ب روی خودش نمیاره و از جیسون بدش میاد )
؛ چ بی داب
_ بیا برو تا نزدمت
؛ ( ترسید رفت تو )
٫ سلام ( توی چشای نامجون فحشه )
؛ سلام
٫ بیا بشین سره میزه شام
+ مجبورم کناره جیسون بشینم اههههه
نشستن سره میز داشت شام میخوردن و حرف میزدن ک جیسون دستشو روی پا های ا/ت میزاره ا/ت می ترسه
؛ غذا خوبه عزیزم ؟!
+ ا اره ( ترسیده )
_داشتم نگاه میکردم ک دیدم جیسون دستشو روی پا های ا/ت گذاشته
ا/ت از شدته ترس خون دماغ شده بود
_خوبی ؟!
+اره مگ چیه ؟!
_از دماغت خون میاد
+ واقعا ؟!
_اره
+ ی دقیقه منو ببخشید رفت بالا
_ ی دقیقه فکر کنم گوشیم بالاست الان میام
+ گریم گرفته بود داشتم گریه میکردم توی اتاقم ک
_ دقیقا چته
+ برای هزارمین بار در بزن ( اشکاشو پاک کرد )
_ جوابه منو بده چرا ازش می ترسی
+ من ازش نمی ترسم
_اگه نمیترسیدی ک اینطوری نمی کردی
_بگو از چی ی اون میترسی
+ خب من وقتی ۱۴ سالم بود بابام منو خونه ی اون می فرستاد فقط بخاطره پول اون منو مث سگ میزد
۶.۹k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.