بد بوی مدرسه عاشقم شده پارت 1
ویو ات
صبح از خواب پاشدمو و یکم تو تخت وول خوردم تا ویندوزم اومد بالا و رفتم یونیفرممو پوشیدم(اسلاید2)و رفتم مدرسه
پرش به سر کلاس
تو کلاس نشته بودم و با سوجون حرف میزدم که یه دفعه بد بوی مدرسمون با اون اکیپ مزخرفش اومد و مثه همیشه
رفیقشم چانیونگ کنارش بود و وقتی منو دید نمیدونم چرا چشاش گرد شد(خو مث ادم بگو تعجب کرد کفن شدی)
ویو فیلیکس
مث همیشه داشتم میرفتم تو کلاس که یه دختری که انگار انتقالی گرفته بود به چشمم خورد واو چقدر نازه من فکر میکردم عشق در نگاه اول مزخرفه و چرته اما خودم درگیرش شدم(اقا سوجون به ات گفته بود همه چی رو و اتم انتقالی گرفته)
پرش به بعد از کلاس
ویو ات
تو راه خونه بودمو حس کردم یکی داره تعقیبم میگنه و در این حال داشتم به فیلیکس فکر میکردم تو کلاس همش بهم زول زده بود رفتم تو خونه و کیفمو پرت کرذم رو مبل و خوابیدم
ویو فیلیکس
توی کلاس کلا فقط به ات نگاه میکردم وقتی هم خواست بره خونه تعقیبش کردم تا ببینم خونش کجاست و فهمیدم و رفتم خونه و چانیونگ اومد
چانیونگ:فیلیکس عاشق شدی؟
فیلیکس: ها؟ خوب اره
چانیونگ: اووووووو ولی خوب اگه اون دوست نداشته باشه چی؟
فیلیکس: مال خودم میکنمش چه بخواد چه نخواد
ویو ات
پاشدم ساعت 5 بود پشمام چقدر خوابیدم
پاشدم لباسمو پوشدمو(اسلاید3)رفتم سرکار داشتم کار میکردم که
..............
خمارییییییی
صبح از خواب پاشدمو و یکم تو تخت وول خوردم تا ویندوزم اومد بالا و رفتم یونیفرممو پوشیدم(اسلاید2)و رفتم مدرسه
پرش به سر کلاس
تو کلاس نشته بودم و با سوجون حرف میزدم که یه دفعه بد بوی مدرسمون با اون اکیپ مزخرفش اومد و مثه همیشه
رفیقشم چانیونگ کنارش بود و وقتی منو دید نمیدونم چرا چشاش گرد شد(خو مث ادم بگو تعجب کرد کفن شدی)
ویو فیلیکس
مث همیشه داشتم میرفتم تو کلاس که یه دختری که انگار انتقالی گرفته بود به چشمم خورد واو چقدر نازه من فکر میکردم عشق در نگاه اول مزخرفه و چرته اما خودم درگیرش شدم(اقا سوجون به ات گفته بود همه چی رو و اتم انتقالی گرفته)
پرش به بعد از کلاس
ویو ات
تو راه خونه بودمو حس کردم یکی داره تعقیبم میگنه و در این حال داشتم به فیلیکس فکر میکردم تو کلاس همش بهم زول زده بود رفتم تو خونه و کیفمو پرت کرذم رو مبل و خوابیدم
ویو فیلیکس
توی کلاس کلا فقط به ات نگاه میکردم وقتی هم خواست بره خونه تعقیبش کردم تا ببینم خونش کجاست و فهمیدم و رفتم خونه و چانیونگ اومد
چانیونگ:فیلیکس عاشق شدی؟
فیلیکس: ها؟ خوب اره
چانیونگ: اووووووو ولی خوب اگه اون دوست نداشته باشه چی؟
فیلیکس: مال خودم میکنمش چه بخواد چه نخواد
ویو ات
پاشدم ساعت 5 بود پشمام چقدر خوابیدم
پاشدم لباسمو پوشدمو(اسلاید3)رفتم سرکار داشتم کار میکردم که
..............
خمارییییییی
۴.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.