ویو ا/ت
ویو ا/ت
داشت مراسم شروع میشد اولین گروهی که باید میرفتن رو استیج گروه ایتزی بود و بعد از اون اقای پی دی نیم اون حرف رو زد استرسم بیشتر شد چون جونکوک و پسرا پشتم بودن
ویو جونکوک
ا/ت از همه ی ایدل های دختر خوشگل تر بود
رقص گروه اول خیلی خوب بود طوری خوب بود که نظر ا/ت رو جلب کرده بود
- بچه ها من میرم دستشویی
پسرا : باشه
- هواستون به ا/ت باشه
جیمین : باشه بابا عاشق خوبه داری زود بر میگردی
ویو ا/ت
وقتی که برگشتم جونکوک نبود از جیهوپ پرسیدم گفت بافته دستشوی نگران شدم تا اومدم بلند شم برم دنبال جونکوک دیدم جونکوک داره میاد و همون لحضه یک پسره دستم رو کشید و گفت
پسره : بشین
* که چی بشه
پسره : بشین با قول قرار های ازدواجمون رو بزاریم دیگه
ویو ا/ت
از استرس داشتم بیهوش میشدم تا جیمین اومد و دست پسره رو کشید و گفت این خانم
دوست پسر داره
پسره : دوست پسر داره شوهر که نداره
ویو جونکوک
دیدم یکی دست ا/ت رو کشید و دیدم بغل دست ا/ت نشسته و جیمین دست پسره رو کشید وقتی دیدم فیلیکس داره میره سمت ا/ت بدو بدو رفتم و گفتم
- همسری
ویو ا/ت
خیلی استرس داشتم که جونکوک اومد گفتم الان یدونه میزنه طرفو بعد دیدم دستش رو گذاشت رو شونم و صورتم رو کشید سمت خودش تا اومدم اون دکمه رو بزنم دیدم دکمه رو کم کردم و وقتی صورتمو بر گشتوندم صورت جونکوک رو دیدم و یهو لبام رو بوسید و گفت
- بریم عشقم الان نوبت تو شده که رقص زیباتون بری
* با.. باشه بریم
ادامه دارد..........
حمایت
داشت مراسم شروع میشد اولین گروهی که باید میرفتن رو استیج گروه ایتزی بود و بعد از اون اقای پی دی نیم اون حرف رو زد استرسم بیشتر شد چون جونکوک و پسرا پشتم بودن
ویو جونکوک
ا/ت از همه ی ایدل های دختر خوشگل تر بود
رقص گروه اول خیلی خوب بود طوری خوب بود که نظر ا/ت رو جلب کرده بود
- بچه ها من میرم دستشویی
پسرا : باشه
- هواستون به ا/ت باشه
جیمین : باشه بابا عاشق خوبه داری زود بر میگردی
ویو ا/ت
وقتی که برگشتم جونکوک نبود از جیهوپ پرسیدم گفت بافته دستشوی نگران شدم تا اومدم بلند شم برم دنبال جونکوک دیدم جونکوک داره میاد و همون لحضه یک پسره دستم رو کشید و گفت
پسره : بشین
* که چی بشه
پسره : بشین با قول قرار های ازدواجمون رو بزاریم دیگه
ویو ا/ت
از استرس داشتم بیهوش میشدم تا جیمین اومد و دست پسره رو کشید و گفت این خانم
دوست پسر داره
پسره : دوست پسر داره شوهر که نداره
ویو جونکوک
دیدم یکی دست ا/ت رو کشید و دیدم بغل دست ا/ت نشسته و جیمین دست پسره رو کشید وقتی دیدم فیلیکس داره میره سمت ا/ت بدو بدو رفتم و گفتم
- همسری
ویو ا/ت
خیلی استرس داشتم که جونکوک اومد گفتم الان یدونه میزنه طرفو بعد دیدم دستش رو گذاشت رو شونم و صورتم رو کشید سمت خودش تا اومدم اون دکمه رو بزنم دیدم دکمه رو کم کردم و وقتی صورتمو بر گشتوندم صورت جونکوک رو دیدم و یهو لبام رو بوسید و گفت
- بریم عشقم الان نوبت تو شده که رقص زیباتون بری
* با.. باشه بریم
ادامه دارد..........
حمایت
۱۸.۶k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.