شاگرد انقالی پارت۳۵
شینمیرو در فکر بود و نمی دانست چه بکند بنابراین بلند شد و قیافه ای جدی به خود گرفت
شینجیرو: مهمونی تمومه! حالا هرکس گم شه بره پی زندگی خودش!
یک شخص رندوم: نمی تونی مهمونی رو خراب کنی ما تازه گرم شدیم!
شینجیرو: گم میشید میرید خونه هاتون یا خودم گمتون کنم؟
و اینجوری بود که با کلی کتک کاری و دعوا مهمونی پایان یافت و در نهایت افرادی چون ا/ت، مایکی، دراکن، باجی و میتسویا با اجبار و دستور شینجیرو برای نظافت و تمیز کاری اون گند بزرگ موندن و همه چیز با بدبختی و کلی غر غر کردن های دراکن تموم شد.
روز بعد در مدرسه:
مایکی: اه! کاش این مهمونی مسخره و نمی گرفتیم وقتی رسیدم خونه داداش کلی دعوام کرد و تازه می دونی چی به عنوان تنبیه برام در نظر گرفته؟( مایکی این قسمتش رو با ناله چشمانی کمی اشک ألود انگار که خیلی چیز مهمی از او گرفته باشد گفت.)
ا/ت، باجی ، میتسویا و بقیه یک صدا گفتن:چی؟
مایکی با بغض: تا یک ماه اجازه ندارم دوریاکی بخورم!
شینجیرو: مهمونی تمومه! حالا هرکس گم شه بره پی زندگی خودش!
یک شخص رندوم: نمی تونی مهمونی رو خراب کنی ما تازه گرم شدیم!
شینجیرو: گم میشید میرید خونه هاتون یا خودم گمتون کنم؟
و اینجوری بود که با کلی کتک کاری و دعوا مهمونی پایان یافت و در نهایت افرادی چون ا/ت، مایکی، دراکن، باجی و میتسویا با اجبار و دستور شینجیرو برای نظافت و تمیز کاری اون گند بزرگ موندن و همه چیز با بدبختی و کلی غر غر کردن های دراکن تموم شد.
روز بعد در مدرسه:
مایکی: اه! کاش این مهمونی مسخره و نمی گرفتیم وقتی رسیدم خونه داداش کلی دعوام کرد و تازه می دونی چی به عنوان تنبیه برام در نظر گرفته؟( مایکی این قسمتش رو با ناله چشمانی کمی اشک ألود انگار که خیلی چیز مهمی از او گرفته باشد گفت.)
ا/ت، باجی ، میتسویا و بقیه یک صدا گفتن:چی؟
مایکی با بغض: تا یک ماه اجازه ندارم دوریاکی بخورم!
۳۳۱
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.