«عشق پولی پارت۴۱»
«عشق پولی پارت۴۱»
ب زور روی پاهام وایساده بودم بزور جیمینو بردم تو اتاقش سرشو نکاه کردم ن زخم شده بود ن چیزی گذاشتمش روی تخت و پتو رو دادم روش خیلی ترسیده بودم ک چیزی شدع باشع هی مدام سعی میکردم بلندش کنم و ساعت ها کذشته بود ک دیدم هی تکون میخوره و فهویذم داره ب هوش میاد و هی صداش میکردم
+جیمین جیمین بیدار شدی؟؟؟جیمین حالت خوبه؟
_ا.ت....ا.تتتت....من....تورو...(بی حالو خواب الود)
+جیمینخوبی؟
واقعا نگرانش بودم و هی با دستام سرشو تکون میدادم ک بلند شه ک یهو دستمو کشید طرف خودش و من روش افتادم اومدم روی تخت ک دستمو ول کنه و هی صداش کردم ول نکرد و بیشتر گرفت
+جیمین؟بیداری؟....
ک یهو اینقد طرف خودش کشیدت ک نمیتونستی تکون بخوری و خیلی سردت بود مجبور شدی پتو رو خودت بکشی و اینقدر ب هم نزدیک بودین ک نفسای همو حس میکردین محو نگاهش شده بودی ک چشمات سنگین شدو کم کم داشت خواب میبرد بعد از چند دقیقه نفهمیدی چیشد ک خوابت برد.
ب زور روی پاهام وایساده بودم بزور جیمینو بردم تو اتاقش سرشو نکاه کردم ن زخم شده بود ن چیزی گذاشتمش روی تخت و پتو رو دادم روش خیلی ترسیده بودم ک چیزی شدع باشع هی مدام سعی میکردم بلندش کنم و ساعت ها کذشته بود ک دیدم هی تکون میخوره و فهویذم داره ب هوش میاد و هی صداش میکردم
+جیمین جیمین بیدار شدی؟؟؟جیمین حالت خوبه؟
_ا.ت....ا.تتتت....من....تورو...(بی حالو خواب الود)
+جیمینخوبی؟
واقعا نگرانش بودم و هی با دستام سرشو تکون میدادم ک بلند شه ک یهو دستمو کشید طرف خودش و من روش افتادم اومدم روی تخت ک دستمو ول کنه و هی صداش کردم ول نکرد و بیشتر گرفت
+جیمین؟بیداری؟....
ک یهو اینقد طرف خودش کشیدت ک نمیتونستی تکون بخوری و خیلی سردت بود مجبور شدی پتو رو خودت بکشی و اینقدر ب هم نزدیک بودین ک نفسای همو حس میکردین محو نگاهش شده بودی ک چشمات سنگین شدو کم کم داشت خواب میبرد بعد از چند دقیقه نفهمیدی چیشد ک خوابت برد.
۵.۵k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.