خانواده ی من
خانواده ی من
پارت ۳💎
تولگا : یاستول من باید برم شرکت زود باش دیگه
یاستول : اومدم بابا اومدم
یاسمین : نیم ساعته فقط میگی اومدم خب زود باش دیگه
یاستول : نه دیگه واقعا اومدم
تولگا : اوووو پرنسسم چه عجب چشممون به جمالتون روشن شد
یاستول : بابا مسخره نکن بند کفشم کلا در اومده بود داشتم اونو درست میکردم مهم اینه که الان اینجام
یاسمین : به جای یکی به دو کردن برید زود باشید جففتتونم دیرتون شده بدویید
تولگا : خداحافظ عشقم
یاسمین : می بوسمتون
🔻خانواده ارن
الیف : منو ببین اوزان اون ماشینی که الان داری باهاش میری مدرسه ... خب اگه این بار نمره زیر ۶۰ بگیری من اون ماشینو ازت میگیرم فهمیدی ؟ همش داری ۵۱ یا ۵۲ میگیری تو خجالت نمیکشی تنها تلاشت اینه که نیوفتی به بابات رفتی یکم از بورجو یاد بگیر چی میشه یکم درس بخونی آخه ؟!
اوزان : مامان جونم من تو هنر ..
الیف : بخدا میزنمتتتت
اوزان : بورجووووو من تو حیاطم زود باش بیاااا من جونم تو خونه در خطره
بورجو : اوفففف اومدمممم
مامان جونم خداحافظ
الیف : خداحافظ
🔻مدرسه
آسدور : دوکان دوروش کجا موند رفت ماشینو پارک کنه
دوروش : اومدم بابا
بابور : سلاممممم
دوروش : چه طوری پسر
آسدور : صبح بخیر بچه ها
^آسدور و آیبر همو بغل میکنن^
آسدور : خب بچه ها خوندید دیگه مگه نه اینجا فقط اوزانه که نخونده
بابور : هااااا نخونده
آیبر : احتمالا اصلا خبر نداشته
آسدور : آره اصلا خبر نداشته امروز صبح زنگ زد گفت ...
اوزان پرید وسط حرف آسدور : آسدورررر دستم به دامنت توروخدا باهام کار کن تا ماشینمو از دست ندم
سوسعم : سلاممم صبحتون بخیر
آسدور : سلام عزیزم😘
اوزان دست آسدور و کشید و برد روی نیمکت
سوسعم : این دوباره نخونده درسته؟
آیبر : درسته
سوسعم : بچه ها .....
پارت ۳💎
تولگا : یاستول من باید برم شرکت زود باش دیگه
یاستول : اومدم بابا اومدم
یاسمین : نیم ساعته فقط میگی اومدم خب زود باش دیگه
یاستول : نه دیگه واقعا اومدم
تولگا : اوووو پرنسسم چه عجب چشممون به جمالتون روشن شد
یاستول : بابا مسخره نکن بند کفشم کلا در اومده بود داشتم اونو درست میکردم مهم اینه که الان اینجام
یاسمین : به جای یکی به دو کردن برید زود باشید جففتتونم دیرتون شده بدویید
تولگا : خداحافظ عشقم
یاسمین : می بوسمتون
🔻خانواده ارن
الیف : منو ببین اوزان اون ماشینی که الان داری باهاش میری مدرسه ... خب اگه این بار نمره زیر ۶۰ بگیری من اون ماشینو ازت میگیرم فهمیدی ؟ همش داری ۵۱ یا ۵۲ میگیری تو خجالت نمیکشی تنها تلاشت اینه که نیوفتی به بابات رفتی یکم از بورجو یاد بگیر چی میشه یکم درس بخونی آخه ؟!
اوزان : مامان جونم من تو هنر ..
الیف : بخدا میزنمتتتت
اوزان : بورجووووو من تو حیاطم زود باش بیاااا من جونم تو خونه در خطره
بورجو : اوفففف اومدمممم
مامان جونم خداحافظ
الیف : خداحافظ
🔻مدرسه
آسدور : دوکان دوروش کجا موند رفت ماشینو پارک کنه
دوروش : اومدم بابا
بابور : سلاممممم
دوروش : چه طوری پسر
آسدور : صبح بخیر بچه ها
^آسدور و آیبر همو بغل میکنن^
آسدور : خب بچه ها خوندید دیگه مگه نه اینجا فقط اوزانه که نخونده
بابور : هااااا نخونده
آیبر : احتمالا اصلا خبر نداشته
آسدور : آره اصلا خبر نداشته امروز صبح زنگ زد گفت ...
اوزان پرید وسط حرف آسدور : آسدورررر دستم به دامنت توروخدا باهام کار کن تا ماشینمو از دست ندم
سوسعم : سلاممم صبحتون بخیر
آسدور : سلام عزیزم😘
اوزان دست آسدور و کشید و برد روی نیمکت
سوسعم : این دوباره نخونده درسته؟
آیبر : درسته
سوسعم : بچه ها .....
۲.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.