فیک فکر کنم عاشقش شدم پارت ١٠
ساعت ۵ بعد از ظهر
صدا در اومد و مین جه وارد اتاق شد
مین جه : سلام
هانا : سلام عزیزم
مین جه : رئیس گفتند این وسایل رو براتون بیارم و به پاکت های توی دستش اشاره کرد
ازش تشکر کردم و پاکت ها رو گرفتم
مین جه : و گفتند که برای ساعت هفت آماده باشید
هانا : باشه عزیزم
بعد از رفتن مین جه به پاکت ها نگاه کردم توی یکیشون یک پیراهن مشکی خوشگل بود توی اون یکی دیگه کفش های پاشنه بلند مشکی و توی پاکت آخری یک ست گردنبند و گوشواره سفید رنگ با طرح گل بود همشون خیلی خوشگل بودن رفتم حموم و لباس ، جواهرات و کفش هایی که تهیونگ برام فرستاده بود رو پوشیدم و شروع به آرایش کردن کردم بعد از تموم شدن آرایشم موهام رو حالت دادم و به خودم توی آینه نگاه کردم خیلی خوشگل شده بودم به خودم توی آینه چشمک زدم و به سمت اتاق تهیونگ رفتم در زدم و وارد اتاقش شدم درگیربستن کراواتش بود رفتم سمتش و جلوش وایستادم با تعجب بهم نگاه کرد کراواتش رو ازش گرفتم و براش بستم
تهیونگ : ممنونم فندق کوچولو
هانا : خواهش می کنم ته ته راستی مهمونا کی میان الان ساعت تقریبا هفته
تهیونگ : هشت میان
هانا : پس چرا بهم گفتی هفت آماده بشم ؟
تهیونگ : چون قبل از اومدن مهمونا باید یک چیزایی رو برات توضیح بدم
هانا : باشه
تهیونگ : دنبالم بیا
با تهیونگ به سمت اتاق کارش رفتیم بعد از اینکه وارد اتاق شدم در رو پشت سرم بست و به سمت میزش رفت منم به تقلید از اون رفتم سمت میزش روی میز عکس چند نفر بود
تهیونگ : خب همونطور که میدونی این مهمونی برای معرفی تو به عنوان خواهرم هست و خب مافیا های زیادی قراره امشب حضور داشته باشند از جمله دشمنام پس باید حواست به همه باشه یکی از عکس های روی میز رو برداشت و به سمتم گرفت عکس همون پسره بود که از دیروز کنار تهیونگ بود و باهم صحبت می کردند
تهیونگ : این بهترین دوست من هست جونگ کوک اون یکی از مافیا های قوی هست درست مثل من و باهم یک تیم هستیم اونم مثل ما پدرش مافیا بوده اون قابل اعتماد ترین دوستمه اگر اتفاقی افتاد و به من دسترسی نداشتی به اون زنگ بزن باشه ؟
هانا : باشه
بعدش عکس یک نفر دیگه رو برداشت و جلوم گرفت تا حالا ندیده بودمش
تهیونگ : این شوگا هست یکی از رقیبای سرسخت من و جونگ کوک هست که البته یکی از مافیا های قوی هم هست و هدفش از بین بردن من و جونگ کوک هست به هیچ عنوان نزدیک این آدم نشو چون خیلی خطرناکه
و خلاصه عکس چند نفر دیگه هم نشون داد و درموردشون توضیحات لازم رو داد
تهیونگ : تموم شد چهره های این افراد رو به خوبی به خاطر بسپار و بدون کدوم دوست هست و کدوم دشمن
هانا : 🥱 باشه خوب شد بالاخره تموم شد
تهیونگ : هانا این واقعا یک موضوع جدی هست پس امیدوارم جدیش بگیری
هانا : باشه باشه نگران نباش من که بچه نیستن حواسم هست
تهیونگ : اوکی بیا بریم که مهمونا نزدیکن
با تهیونگ رفتیم طبقه پایین که زنگ در خورد و یک ماشین شیک مشکی توی حیاط پارک کرد و یک پسر خیلی خوشتیپ ازش پیاده شد خوب که دقت کردم فهمیدم...
حدس میزنید اون پسر خوشتیپ کی بوده ؟ 😎
اسلاید دوم : لباس هانا
اسلاید سوم : کفش هانا
اسلاید چهارم : گردنبند و گوشواره هانا
اسلاید پنجم : مدل موهای هانا
منتظر پارت بعد باشید
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
صدا در اومد و مین جه وارد اتاق شد
مین جه : سلام
هانا : سلام عزیزم
مین جه : رئیس گفتند این وسایل رو براتون بیارم و به پاکت های توی دستش اشاره کرد
ازش تشکر کردم و پاکت ها رو گرفتم
مین جه : و گفتند که برای ساعت هفت آماده باشید
هانا : باشه عزیزم
بعد از رفتن مین جه به پاکت ها نگاه کردم توی یکیشون یک پیراهن مشکی خوشگل بود توی اون یکی دیگه کفش های پاشنه بلند مشکی و توی پاکت آخری یک ست گردنبند و گوشواره سفید رنگ با طرح گل بود همشون خیلی خوشگل بودن رفتم حموم و لباس ، جواهرات و کفش هایی که تهیونگ برام فرستاده بود رو پوشیدم و شروع به آرایش کردن کردم بعد از تموم شدن آرایشم موهام رو حالت دادم و به خودم توی آینه نگاه کردم خیلی خوشگل شده بودم به خودم توی آینه چشمک زدم و به سمت اتاق تهیونگ رفتم در زدم و وارد اتاقش شدم درگیربستن کراواتش بود رفتم سمتش و جلوش وایستادم با تعجب بهم نگاه کرد کراواتش رو ازش گرفتم و براش بستم
تهیونگ : ممنونم فندق کوچولو
هانا : خواهش می کنم ته ته راستی مهمونا کی میان الان ساعت تقریبا هفته
تهیونگ : هشت میان
هانا : پس چرا بهم گفتی هفت آماده بشم ؟
تهیونگ : چون قبل از اومدن مهمونا باید یک چیزایی رو برات توضیح بدم
هانا : باشه
تهیونگ : دنبالم بیا
با تهیونگ به سمت اتاق کارش رفتیم بعد از اینکه وارد اتاق شدم در رو پشت سرم بست و به سمت میزش رفت منم به تقلید از اون رفتم سمت میزش روی میز عکس چند نفر بود
تهیونگ : خب همونطور که میدونی این مهمونی برای معرفی تو به عنوان خواهرم هست و خب مافیا های زیادی قراره امشب حضور داشته باشند از جمله دشمنام پس باید حواست به همه باشه یکی از عکس های روی میز رو برداشت و به سمتم گرفت عکس همون پسره بود که از دیروز کنار تهیونگ بود و باهم صحبت می کردند
تهیونگ : این بهترین دوست من هست جونگ کوک اون یکی از مافیا های قوی هست درست مثل من و باهم یک تیم هستیم اونم مثل ما پدرش مافیا بوده اون قابل اعتماد ترین دوستمه اگر اتفاقی افتاد و به من دسترسی نداشتی به اون زنگ بزن باشه ؟
هانا : باشه
بعدش عکس یک نفر دیگه رو برداشت و جلوم گرفت تا حالا ندیده بودمش
تهیونگ : این شوگا هست یکی از رقیبای سرسخت من و جونگ کوک هست که البته یکی از مافیا های قوی هم هست و هدفش از بین بردن من و جونگ کوک هست به هیچ عنوان نزدیک این آدم نشو چون خیلی خطرناکه
و خلاصه عکس چند نفر دیگه هم نشون داد و درموردشون توضیحات لازم رو داد
تهیونگ : تموم شد چهره های این افراد رو به خوبی به خاطر بسپار و بدون کدوم دوست هست و کدوم دشمن
هانا : 🥱 باشه خوب شد بالاخره تموم شد
تهیونگ : هانا این واقعا یک موضوع جدی هست پس امیدوارم جدیش بگیری
هانا : باشه باشه نگران نباش من که بچه نیستن حواسم هست
تهیونگ : اوکی بیا بریم که مهمونا نزدیکن
با تهیونگ رفتیم طبقه پایین که زنگ در خورد و یک ماشین شیک مشکی توی حیاط پارک کرد و یک پسر خیلی خوشتیپ ازش پیاده شد خوب که دقت کردم فهمیدم...
حدس میزنید اون پسر خوشتیپ کی بوده ؟ 😎
اسلاید دوم : لباس هانا
اسلاید سوم : کفش هانا
اسلاید چهارم : گردنبند و گوشواره هانا
اسلاید پنجم : مدل موهای هانا
منتظر پارت بعد باشید
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۵۶.۳k
۲۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.