𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐬𝐞𝐨𝐮𝐥 𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧=۶ 𝐏𝐚𝐫𝐭=۲۶
پیدی_خوبه پس امشب رفتی خونه سورپرایزش کن فردا هم نمیخواد بیاین کمپانی ولی پس فردا همتون اینجا باشین
هیونینگ_ینی باید ساعت ۶ کمپانی باشیم؟
تهیون_نه باید در خونه ی بابای من باشیم
بومگیو_دهنت سرویس تهیون😂😂
سوبین_بچه ها زشته اینجا همو مسخره میکنین هااا
هیونینگ_یونجوننن...یک چیزی به اینا بگو مثلا بزرگ تری زشت نیست کوچک تر از خودشون رو مسخره میکنن؟
یونجون_ای بابا پسرا برای چی اینجا هم دست از مسخره کردن برنمیدارین هوم؟
تهیون_ببخشید
بومگیو_ببخشید کای
هیونینگ_اشکال نداره
خندم گرفت از دعوای بین پسرای تی اکس تی
من فن تی اکس تی بودم و بایسم یونجون بود...چون بزرگترین عضو گروه و عاقل تر از بقیشون بود خدایی جذاب هم بود
خلاصه که بحث بین پسرا تموم شد
شوگ_خب حالا که همه چیز روشن شد میتونیم بریم؟خیلی خستم خدایی
پیدی_اره میتونین برین ازادین
_اخییششش
لش کردم رو مبل که جئونگ نیشگونی از پهلوم گرفت
_اخخ
جئونگ_درست بشین زشته
_ای بابا....چشم
مثل مامانم ازش حرف شنوی داشتم اخه واقعا هرچی میگفت به صلاحم بود ولی گاهی این اذیتم میکرد که به همه چی گیر میداد
تهیونگ بلند شد بره ینی رفت منم گفتم الان بهترین فرصته پاشدم و رفتم دنبالش
دیدم داره تو راهرو قدم میزنه...پشت سرش رفتم و روی شونش زدم که برگشت و با چشمای تیله ایش بهم خیره شد که بالث شد کمی خجالت بکشم
_ب.بخشید باهات کار داشتم
ته_چیزی شده؟
_ن.نه میخواستم باهات صحبت کنم
ته_اوکی
هنوزم داشت سرد رفتار میکرد اما گاهی زیر زیرکی میخندید بهم و نگام میکرد
همراهش به اتاق تمرین رفتم و درو پشت سرم بستم
برگشت سمتم و با حالت مثلااااا سردش گفت_خب کارت چیه؟
_میشه بشینی؟
بروی زمین نشستیم
_میخواستم راجب چیزی باهات صحبت کنم و تو خوب میدونی که راجب چیشه
اینو که گفتم چشماش برق زد انگار مشتاق بود که باهاش صحبت کنم
ته_خب باشه میشنوم
_اول بگم که....اصلا توی اینکه باهام سرد باشی استعداد خوبی نداری پس الکی سعی نکن سرد باشی چون خیلی ضایعس
پوزخندی زد
ته_درسته....من برعکس تو استعداد زیادی ندارم....مثلا تو توی سرد بودن با من...دیوونه کردن من...بردن دل من خیلی استعداد داری
_اینو نگفتم که کنایه بزنی
ته_اما خودت اول کنایه زدی
_اوکی بیخیال اگه میشه بزار حرفمو بزنم
ته_اوکی بگو
_خب میخوام باهات در مورد.....ا.اون کارت...ک.کاری که باهام کردی صحبت کنیم
ته_کاری که اسمشو جق به جانب میزاری خیانت؟درسته؟
_د.درسته
تمام مدت سرم پایین بود
ته_سرتو بیار بالا و بهم بگو هدفت چیه
با خجالت سرمو بالا اوردم و بهش نگاه کردم
_ه.هدفم اینه که میخوام یک فرصت به تو و خودم بدم
ته_ی.ی.ینی میخوای منو ببخشی و همه چیزو فراموش کنی؟
_نه
ته_پس چی؟
_تا امروز راجب اینکه واقعا اون اتفاق برای چی بود.........
هیونینگ_ینی باید ساعت ۶ کمپانی باشیم؟
تهیون_نه باید در خونه ی بابای من باشیم
بومگیو_دهنت سرویس تهیون😂😂
سوبین_بچه ها زشته اینجا همو مسخره میکنین هااا
هیونینگ_یونجوننن...یک چیزی به اینا بگو مثلا بزرگ تری زشت نیست کوچک تر از خودشون رو مسخره میکنن؟
یونجون_ای بابا پسرا برای چی اینجا هم دست از مسخره کردن برنمیدارین هوم؟
تهیون_ببخشید
بومگیو_ببخشید کای
هیونینگ_اشکال نداره
خندم گرفت از دعوای بین پسرای تی اکس تی
من فن تی اکس تی بودم و بایسم یونجون بود...چون بزرگترین عضو گروه و عاقل تر از بقیشون بود خدایی جذاب هم بود
خلاصه که بحث بین پسرا تموم شد
شوگ_خب حالا که همه چیز روشن شد میتونیم بریم؟خیلی خستم خدایی
پیدی_اره میتونین برین ازادین
_اخییششش
لش کردم رو مبل که جئونگ نیشگونی از پهلوم گرفت
_اخخ
جئونگ_درست بشین زشته
_ای بابا....چشم
مثل مامانم ازش حرف شنوی داشتم اخه واقعا هرچی میگفت به صلاحم بود ولی گاهی این اذیتم میکرد که به همه چی گیر میداد
تهیونگ بلند شد بره ینی رفت منم گفتم الان بهترین فرصته پاشدم و رفتم دنبالش
دیدم داره تو راهرو قدم میزنه...پشت سرش رفتم و روی شونش زدم که برگشت و با چشمای تیله ایش بهم خیره شد که بالث شد کمی خجالت بکشم
_ب.بخشید باهات کار داشتم
ته_چیزی شده؟
_ن.نه میخواستم باهات صحبت کنم
ته_اوکی
هنوزم داشت سرد رفتار میکرد اما گاهی زیر زیرکی میخندید بهم و نگام میکرد
همراهش به اتاق تمرین رفتم و درو پشت سرم بستم
برگشت سمتم و با حالت مثلااااا سردش گفت_خب کارت چیه؟
_میشه بشینی؟
بروی زمین نشستیم
_میخواستم راجب چیزی باهات صحبت کنم و تو خوب میدونی که راجب چیشه
اینو که گفتم چشماش برق زد انگار مشتاق بود که باهاش صحبت کنم
ته_خب باشه میشنوم
_اول بگم که....اصلا توی اینکه باهام سرد باشی استعداد خوبی نداری پس الکی سعی نکن سرد باشی چون خیلی ضایعس
پوزخندی زد
ته_درسته....من برعکس تو استعداد زیادی ندارم....مثلا تو توی سرد بودن با من...دیوونه کردن من...بردن دل من خیلی استعداد داری
_اینو نگفتم که کنایه بزنی
ته_اما خودت اول کنایه زدی
_اوکی بیخیال اگه میشه بزار حرفمو بزنم
ته_اوکی بگو
_خب میخوام باهات در مورد.....ا.اون کارت...ک.کاری که باهام کردی صحبت کنیم
ته_کاری که اسمشو جق به جانب میزاری خیانت؟درسته؟
_د.درسته
تمام مدت سرم پایین بود
ته_سرتو بیار بالا و بهم بگو هدفت چیه
با خجالت سرمو بالا اوردم و بهش نگاه کردم
_ه.هدفم اینه که میخوام یک فرصت به تو و خودم بدم
ته_ی.ی.ینی میخوای منو ببخشی و همه چیزو فراموش کنی؟
_نه
ته_پس چی؟
_تا امروز راجب اینکه واقعا اون اتفاق برای چی بود.........
۳۸.۸k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.