روزگار روانی
پارت۲۷
رفتم حاضر شدم و رفتم پایین منتظر ات حالا که شده یکم دور میزنیم دیگه وایستا بودم که ات اومد پایین اوووو اون
چرا انقدر خودشو خوشگل کرده؟
تهیونگ:حاضر شدی(سرد)
ات:اره (میره)
تهیونگ:نمیتونی درست جواب بدی (آخرش یکم صداش بالا میره)
ات:من با قریبه ها همینجوری حرف میزنم مشکلیه ؟
تهیونگ:قریبه؟(پوزخند)
ات:بله آقا قریبه
تهیونگ:اگه قریبه چرا باهاش همجا میری
ات:چون چون آخ(صورتش جمع میشه و میوفته زمین )
تهیونگ :ات(نگران)
بغلش کردم و بردمش توی ماشین سریع رفتم سمت بیمارستان
تهیونگ:ات ات حالت خوبه
ات:نه
تهیونگ:یکم دیگه صبر کن
رسیدیم سریع بردمش داخل دکتر اومد معاینش میکرد نیم ساعت گذشته بود که دکتر اومد
تهیونگ:حال ات خوبه ؟
دکتر:متاسفانه شما دوتا انتخاب دارین یا بچه ها یا خانومتون
تهیونگ:یعنی چی
دکتر:یعنی یا بچه ها زنده بمونن یا خانومتون هر کدوم انتخاب کنین اون یکی میمیره
تهیونگ:چی میگی(داد و یغشو میگیره)
دکتر:درکتون میکنم ولی کاری از دستمون بر نمیاد میتونین باهاشون صحبت کنین ولی فقط تا دوساعت
تهیونگ:باشه
رفتم تو آت بیدار شده بود
ات:حال بچه ها خوبه
تهیونگ:اره
ات:چی شد
تهیونگ:هیچی (چشماش میبنده و سرشو تکون میده)ات ببین بیا برای دوساعت همه گذشت رو فراموش کنیم و مثل قبل باشیم
ات:چرا
تهیونگ:نمیتونی یک بار بدون اینکه بگی چرا به حرف من گوش کنی(عربده)
ات:باشه
تهیونگ:خوب دختر خوب یه مشکلی داریم
ات:چی شده حال بچه ها بده ؟
تهیونگ:حالشون که خوبه ولی یه مشکل بدتر داریم
ات:چی حرف بزن دیگه
تیهونگ:چیزی نیست خوب اصلا شایدم الکی باشه خور استرس نداشته باش ولی
ات:باشه بگو
نمیدونستم چجوری بگم معلومه جوابش چیه ولی جواب من چیز دیگه آیه نمیخوام از دستش بدم حتی اگه به قیمت جون بچه هام باشه
تهیونگ:دکتر گفت دوتا راه داریم یا بچه ها یا تو
ات :چی
ویو ات
از اینکه همون موقع انتخاب نکرده خیلی تعجب کردم فکر نمیکردم بیاد و بهم اینجوری بگه و براش نگران باشه
ات:خوب معلومه بچه ها
تهیونگ:نه
ات:چرا نه به هرحال بعد از اینکه بچه ها به دنیا بیان من میرم حالا چه فرقی میکنه برم یا بمیرم ؟
تهیونگ:خیلی فرق دار(داد)
ات:هیچ فرقی نداره(داد)
تهیونگ:ات تو تا این مشکل بین ما حل نشه هیچ جا نمیری فهمیدی (داد)
ات:تهیونگ این مشکل حل بشه چه فایده داره وقتی بچه هام دیگه ندارم بیا منطقی باشیم من همین قدر که زندگی کردم بسه اگه تموم بشه راحت ترم
تهیونگ:یعنی چی راحت تری تو هنوز زندگی نکردی
ات:تهیونگ این رابطه نتیجه ای جز ناراحتی و غم نداره این رابطه امیدی بهش نیست پس بیا بیشتر عذاب نکشیم
تهیونگ:.....
رفتم حاضر شدم و رفتم پایین منتظر ات حالا که شده یکم دور میزنیم دیگه وایستا بودم که ات اومد پایین اوووو اون
چرا انقدر خودشو خوشگل کرده؟
تهیونگ:حاضر شدی(سرد)
ات:اره (میره)
تهیونگ:نمیتونی درست جواب بدی (آخرش یکم صداش بالا میره)
ات:من با قریبه ها همینجوری حرف میزنم مشکلیه ؟
تهیونگ:قریبه؟(پوزخند)
ات:بله آقا قریبه
تهیونگ:اگه قریبه چرا باهاش همجا میری
ات:چون چون آخ(صورتش جمع میشه و میوفته زمین )
تهیونگ :ات(نگران)
بغلش کردم و بردمش توی ماشین سریع رفتم سمت بیمارستان
تهیونگ:ات ات حالت خوبه
ات:نه
تهیونگ:یکم دیگه صبر کن
رسیدیم سریع بردمش داخل دکتر اومد معاینش میکرد نیم ساعت گذشته بود که دکتر اومد
تهیونگ:حال ات خوبه ؟
دکتر:متاسفانه شما دوتا انتخاب دارین یا بچه ها یا خانومتون
تهیونگ:یعنی چی
دکتر:یعنی یا بچه ها زنده بمونن یا خانومتون هر کدوم انتخاب کنین اون یکی میمیره
تهیونگ:چی میگی(داد و یغشو میگیره)
دکتر:درکتون میکنم ولی کاری از دستمون بر نمیاد میتونین باهاشون صحبت کنین ولی فقط تا دوساعت
تهیونگ:باشه
رفتم تو آت بیدار شده بود
ات:حال بچه ها خوبه
تهیونگ:اره
ات:چی شد
تهیونگ:هیچی (چشماش میبنده و سرشو تکون میده)ات ببین بیا برای دوساعت همه گذشت رو فراموش کنیم و مثل قبل باشیم
ات:چرا
تهیونگ:نمیتونی یک بار بدون اینکه بگی چرا به حرف من گوش کنی(عربده)
ات:باشه
تهیونگ:خوب دختر خوب یه مشکلی داریم
ات:چی شده حال بچه ها بده ؟
تهیونگ:حالشون که خوبه ولی یه مشکل بدتر داریم
ات:چی حرف بزن دیگه
تیهونگ:چیزی نیست خوب اصلا شایدم الکی باشه خور استرس نداشته باش ولی
ات:باشه بگو
نمیدونستم چجوری بگم معلومه جوابش چیه ولی جواب من چیز دیگه آیه نمیخوام از دستش بدم حتی اگه به قیمت جون بچه هام باشه
تهیونگ:دکتر گفت دوتا راه داریم یا بچه ها یا تو
ات :چی
ویو ات
از اینکه همون موقع انتخاب نکرده خیلی تعجب کردم فکر نمیکردم بیاد و بهم اینجوری بگه و براش نگران باشه
ات:خوب معلومه بچه ها
تهیونگ:نه
ات:چرا نه به هرحال بعد از اینکه بچه ها به دنیا بیان من میرم حالا چه فرقی میکنه برم یا بمیرم ؟
تهیونگ:خیلی فرق دار(داد)
ات:هیچ فرقی نداره(داد)
تهیونگ:ات تو تا این مشکل بین ما حل نشه هیچ جا نمیری فهمیدی (داد)
ات:تهیونگ این مشکل حل بشه چه فایده داره وقتی بچه هام دیگه ندارم بیا منطقی باشیم من همین قدر که زندگی کردم بسه اگه تموم بشه راحت ترم
تهیونگ:یعنی چی راحت تری تو هنوز زندگی نکردی
ات:تهیونگ این رابطه نتیجه ای جز ناراحتی و غم نداره این رابطه امیدی بهش نیست پس بیا بیشتر عذاب نکشیم
تهیونگ:.....
۶.۲k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.