فیک شوگا ( عشق ممنوعه ی من ) پارت 30
(1سال و نیم بعد)
ا/ت :اوپاااااا لطفا فقط یه ذره دیگه بهم بده لطفاااااا
نامجون گفت:ا/ت هفته پیش 4 ملیون وون بهت پول دادم چکارش کردی ها؟
گفتم:اوپا جونم خب برای خودم لوازم ارایش و لباسو و خیلی چیزای دیگ خریدم ترو خدا 1000 وون لطفااااا
گفت :اها وقتی چیزی میخوای اوپا جون میشم اره؟نه نمیشه پرو میشی
قیافه کیوت ناراحتی به خودم گرفتم و گفتم:اوپا ی من لطفا یه بوس خیلی بزرگ روی گونش گذاشتم
گفت:خیله خوب خرم کردی الان میریزم با گوشیم به حسابت
گفتم :مرسی اوپا جونم و اون نیشخند زد 6 ماه پیش مامان باباهامون برامون یه ویلای لاکچری خریدند و گفتند تنها زندگی کنید نامجون رییس یه شرکت بزرگ پوشاک توی سئول هست و پول توجیبیمم اون میده شوگا 3 ماه که به تایلند رفته چون فهمید قاتلای پدر مادرش اونجان رفت و منم چند روز رفتم و یه ماه نشد برگشتم چون شوگا گفته بود که شاید بخوان به من ضربه بزنن الان شوگا اونارو کشته و 3 روز دیگه برمیگرده و 2 هفته دیگه هم تولدتشه باورم نمیشه که 21 سالش شده من درسم تموم شد واز 6 ماه دیگه باید به دانشگاه برم اما شوگا لازم نیست چون یه کارخونه مواد غذایی از باباش به ارث رسید و لازم نیست که دیگه بره دانشگاه .....
نامجون روی مبل سه نفره نشسته بود و سرش توی گوشیش بود پیامک روی گوشیم اومد بازش کردم که دیدم پیامک واریزیه از روی مبل تک نفره بلند شدم و رفتم کنار نامجون نشستم گفت:اوه اونی اومدی کنارم؟ و منو به اغوشش کشید
گفتم:تو میدونستی بهترین اوپای دنیایی؟
خندید گفت:چرا ؟
گفتم:چون هرچی میگم روو انجام میدی واقعا دوست دارم اصلا امشب هرچی تو بگی واسه شام درست میکنم واست
دوباره خنده ای سر داد و گفت:خیلی داری خرم میکنی هاااا خب حالا که اصرار میکنی برام کیمچی درست کن
گفتم:باشه اوپا جونممممم شب برات درست میکنم ....میای الان فیلم ببینیم؟
سرشو از توی گوشی برداشت و گفت:بله که میشه چرا که نشه یه بوس گذاشت روی گونم هردومون هم دیگه رو به خاطر حس خواهر و برادری دوست داشتیم نه چیز دیگه ای ...نامجون بلند شد و یه فیلم گذاشت لحظه فیلم به بوسش رسید دلم واسه شوگا تنگ شد نامجون گفت:ایشالا یه روزی ما هم یه همچین ادمی جلو راهمون سبز شه
خندیدم و گفتم:والا من که هرکی رو بهت معرفی میکنم یه ایرادی ازش میگیری چی بگم والا
گفت:من یه لیدی میخوام گلم یه دختر خنگ و کیوتو شاد که حالمو خوب کنه
گفتم :یعنی شخصیتش مثل من باشه اره؟
کفت:نه خدا نکنه تو خیلی سخت گیری
گفتم:یااااا من کجام سخت گیره
گفت:وقتایی که یه مدت شوگارو نمیبینی عصبی میشی و هیچی جلئدارت نیست هفته پیشو یادت نیست؟ زدی او دختر بدبختو نابود کردی با مشتات
گفتم:خب حقش بود گوه خورده درباره عشق من زر مفت میزنه
خندید و به اغوشم کشید و موهامو نوازش کرد....
ا/ت :اوپاااااا لطفا فقط یه ذره دیگه بهم بده لطفاااااا
نامجون گفت:ا/ت هفته پیش 4 ملیون وون بهت پول دادم چکارش کردی ها؟
گفتم:اوپا جونم خب برای خودم لوازم ارایش و لباسو و خیلی چیزای دیگ خریدم ترو خدا 1000 وون لطفااااا
گفت :اها وقتی چیزی میخوای اوپا جون میشم اره؟نه نمیشه پرو میشی
قیافه کیوت ناراحتی به خودم گرفتم و گفتم:اوپا ی من لطفا یه بوس خیلی بزرگ روی گونش گذاشتم
گفت:خیله خوب خرم کردی الان میریزم با گوشیم به حسابت
گفتم :مرسی اوپا جونم و اون نیشخند زد 6 ماه پیش مامان باباهامون برامون یه ویلای لاکچری خریدند و گفتند تنها زندگی کنید نامجون رییس یه شرکت بزرگ پوشاک توی سئول هست و پول توجیبیمم اون میده شوگا 3 ماه که به تایلند رفته چون فهمید قاتلای پدر مادرش اونجان رفت و منم چند روز رفتم و یه ماه نشد برگشتم چون شوگا گفته بود که شاید بخوان به من ضربه بزنن الان شوگا اونارو کشته و 3 روز دیگه برمیگرده و 2 هفته دیگه هم تولدتشه باورم نمیشه که 21 سالش شده من درسم تموم شد واز 6 ماه دیگه باید به دانشگاه برم اما شوگا لازم نیست چون یه کارخونه مواد غذایی از باباش به ارث رسید و لازم نیست که دیگه بره دانشگاه .....
نامجون روی مبل سه نفره نشسته بود و سرش توی گوشیش بود پیامک روی گوشیم اومد بازش کردم که دیدم پیامک واریزیه از روی مبل تک نفره بلند شدم و رفتم کنار نامجون نشستم گفت:اوه اونی اومدی کنارم؟ و منو به اغوشش کشید
گفتم:تو میدونستی بهترین اوپای دنیایی؟
خندید گفت:چرا ؟
گفتم:چون هرچی میگم روو انجام میدی واقعا دوست دارم اصلا امشب هرچی تو بگی واسه شام درست میکنم واست
دوباره خنده ای سر داد و گفت:خیلی داری خرم میکنی هاااا خب حالا که اصرار میکنی برام کیمچی درست کن
گفتم:باشه اوپا جونممممم شب برات درست میکنم ....میای الان فیلم ببینیم؟
سرشو از توی گوشی برداشت و گفت:بله که میشه چرا که نشه یه بوس گذاشت روی گونم هردومون هم دیگه رو به خاطر حس خواهر و برادری دوست داشتیم نه چیز دیگه ای ...نامجون بلند شد و یه فیلم گذاشت لحظه فیلم به بوسش رسید دلم واسه شوگا تنگ شد نامجون گفت:ایشالا یه روزی ما هم یه همچین ادمی جلو راهمون سبز شه
خندیدم و گفتم:والا من که هرکی رو بهت معرفی میکنم یه ایرادی ازش میگیری چی بگم والا
گفت:من یه لیدی میخوام گلم یه دختر خنگ و کیوتو شاد که حالمو خوب کنه
گفتم :یعنی شخصیتش مثل من باشه اره؟
کفت:نه خدا نکنه تو خیلی سخت گیری
گفتم:یااااا من کجام سخت گیره
گفت:وقتایی که یه مدت شوگارو نمیبینی عصبی میشی و هیچی جلئدارت نیست هفته پیشو یادت نیست؟ زدی او دختر بدبختو نابود کردی با مشتات
گفتم:خب حقش بود گوه خورده درباره عشق من زر مفت میزنه
خندید و به اغوشم کشید و موهامو نوازش کرد....
۱.۴k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.