جیمین به ات اعتراف کرد
جیمین به ات اعتراف کرد
متاسفانه ات نمیتونست بچه دار بشه
_ یعنی چی اقای دکتر
لطفا یک بار دیگه چک کنید
د:چندین بار چک کردم خانم پارک شما نمیتونین
ات رفت خونه
جیمین هنوز توی کمپانی بود
ات رفت توی حموم و درب حموم رو قفل کرد
وان رو پر از اب کرد
و مونده بین چند چیز. ات دیوانه وار عاشق جیمین بود اما...
اما....
اما جیمین عاشق بچه بود. اما ات نمیتونست این خواسته جیمین رو فراهم کنه. و فکر میکرد که جیمین ات رو بعد از شنیدن این که ات نمیتونه بچه بیاره نخاد
ات وان رو پر از اب کرد
و مونده بود که زندگی خودش رو با خفگی پایان بده یا..
اینکارو نکنه
ویو می
جیمین کارش تموم شده بود
رفت توی خونه
🐥ات
عزیزم کجایی.
_.....
🐥اتتتتت؟
_....
جیمین سریع شروع میکنه به گشتن دنبال ات
چون میترسید که هیترا یه روز اونارو از هم جدا کنن ویا بلاعی سر ات یا حسین بیاد
میگن متوجه وجود ات توی حموم شد
میخاست که درو باز کنه اما ات قفل کرده بود
🐥ات عزیزم درو باز کن
_...
🐥ات میدونم توی حمومی
باز کن این در فاکیو
_جیمین برو
🐥چی شده عزیز دلم
بگو شاید تونستیم حلش کنیم
_چیو میخای حل کنی؟ /گریه و یکم صدای بلند /
🐥ات خب بگو چی شده من نمیدونم که!
شاید تونستیم حلش کنیم بیبی
_حیمین بی خیال من شو و برو یه زن دیگه برای خودت بگیر که بتونه برات بچه بیاره
فهمیدی؟ 🐥ات چی داری میگی تو
در همین حین ات تیغ رو میکشه رو شاهرگش
و میره زیر ابی که داخل وان بود
بعد چند سال
جنین تونست ات رو یکم فراموش کنه
اما مگه میشد
تمام پیراهن های ات رو بو میکرد
و هرروز به ات سر میزد.
بعد از اون اتفاق جیمین رفت و یه زن دیگه گرفت
اما نه با خاسته ی خودش
به اجبار اعضا
اما جیمین با زنش یونا مثل غریبه ها رفتار میکنه در حالی که یه بچه چند ماهه دارن 😂
نخند فرزندم
اعضا تحریک کننده به خوردش داده بودن
پایان
میدونم بد شد
از یه فردی که یه شبانه روزه نخوابیده انتظار بهتر نداشته باش
متاسفانه ات نمیتونست بچه دار بشه
_ یعنی چی اقای دکتر
لطفا یک بار دیگه چک کنید
د:چندین بار چک کردم خانم پارک شما نمیتونین
ات رفت خونه
جیمین هنوز توی کمپانی بود
ات رفت توی حموم و درب حموم رو قفل کرد
وان رو پر از اب کرد
و مونده بین چند چیز. ات دیوانه وار عاشق جیمین بود اما...
اما....
اما جیمین عاشق بچه بود. اما ات نمیتونست این خواسته جیمین رو فراهم کنه. و فکر میکرد که جیمین ات رو بعد از شنیدن این که ات نمیتونه بچه بیاره نخاد
ات وان رو پر از اب کرد
و مونده بود که زندگی خودش رو با خفگی پایان بده یا..
اینکارو نکنه
ویو می
جیمین کارش تموم شده بود
رفت توی خونه
🐥ات
عزیزم کجایی.
_.....
🐥اتتتتت؟
_....
جیمین سریع شروع میکنه به گشتن دنبال ات
چون میترسید که هیترا یه روز اونارو از هم جدا کنن ویا بلاعی سر ات یا حسین بیاد
میگن متوجه وجود ات توی حموم شد
میخاست که درو باز کنه اما ات قفل کرده بود
🐥ات عزیزم درو باز کن
_...
🐥ات میدونم توی حمومی
باز کن این در فاکیو
_جیمین برو
🐥چی شده عزیز دلم
بگو شاید تونستیم حلش کنیم
_چیو میخای حل کنی؟ /گریه و یکم صدای بلند /
🐥ات خب بگو چی شده من نمیدونم که!
شاید تونستیم حلش کنیم بیبی
_حیمین بی خیال من شو و برو یه زن دیگه برای خودت بگیر که بتونه برات بچه بیاره
فهمیدی؟ 🐥ات چی داری میگی تو
در همین حین ات تیغ رو میکشه رو شاهرگش
و میره زیر ابی که داخل وان بود
بعد چند سال
جنین تونست ات رو یکم فراموش کنه
اما مگه میشد
تمام پیراهن های ات رو بو میکرد
و هرروز به ات سر میزد.
بعد از اون اتفاق جیمین رفت و یه زن دیگه گرفت
اما نه با خاسته ی خودش
به اجبار اعضا
اما جیمین با زنش یونا مثل غریبه ها رفتار میکنه در حالی که یه بچه چند ماهه دارن 😂
نخند فرزندم
اعضا تحریک کننده به خوردش داده بودن
پایان
میدونم بد شد
از یه فردی که یه شبانه روزه نخوابیده انتظار بهتر نداشته باش
۲.۷k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.