🎀پارت ۳ 🎀

🎀پارت ۳ 🎀

یوری : داشتم قدم میزدم که یهو مین هو رو دیدم رفتم پیشش و گفتم بیا از هم جدا شیم گفت

مین هو : چی چرا واسه چی

یوری : واسه خیانتی که با اون دختر تو کتاب خونه بهم کردی

مین هو : عهه دیدی
ببخشید دیگه تکرار نمیشه

یوری : رد شدم تنهایی
و رفتم ساندویچی
ساندویچ خوردم و رفتم پیش هایجین
بهش گفتم که ... ( با مین هو بهم زد و با اون دختر بهم خیانت کرد )

هایجین گفت : چی با هاش بهم زدی

یوری : اره دیگه فراموشش کردم دیگه دوسش ندارم و برا مهم نیست کاراش گفتم & ولش کن میای بریم سینما

هایجین : خیلی بی خیالی دختر

یوری : میای یا نه

هایجین : باشه بریم

یوری : رفتیم و کلی خوش گذشت عالی بود
شنبه شد رفتیم مدرسه من و هایجین مین هو رو دیدم
و تا این که میخواست سلام کنه رد شدم
و رفتیم سمت سالن ورزش ،،،ورزش کردین و ورزش کردیم
بعد رفتیم بسکتبال با بچه ها
زنگ خورد و رفتیم تو کلاس

۶ ساعت بعد

تعطیل شدیم و رفتیم خونه منو هایجین
که من گفتم بیا بریم غذایی چیزی بخوریم

هایجین باه بریم هالا چی بخوریم

یوری : اومم، نودل ، پیتزا ، کلی چیز دیگه

هایجین : وای دختر بیکاری ها

یوری : بریم دیگه بریم

رفتیم و ۲ ساعت شد و تا برگردیم ساعت شد ۹

دل درد گرفته بودم و یک دفعه هایجین گفت ....

🎄ادامه در پارت بعد 🎄