تڪ پارتی جونگ ڪوڪ
تڪ پارتی جونگ ڪوڪ
ات ویو
همیشع جونگ ڪوڪ بهم میگفت دوست مجازی پیدا نڪنم اما ڪو گوش شنوا چند روزیه با دختری به اسم هلیا اشنا شدم دختر خوبیه و هم سن خودمه امروز میخواستم ببینمش پس از ڪوڪ خدافظی ڪردم و سوار ماشین شدم
ڪوڪ ویو
همیشه پای لب تاپ بود و اصلا محل صگم ب من نمیداد مشڪوڪ شدم و از زوی جی پی اس ردشو زدم سوار ماشین شدم و دنبالش راه افتادم
ات ویو
رسیدم از ماشین پیاده شدم اهه چرا اینجا اینقدر گدا داره بیخیال شدم و سمت خونه رفتم زنگ رو زدم ڪه یڪ مرد غول پیڪر در رو باز ڪرد
ات : ببخشید هلیا اینجا زندگی میڪنه
مردع : بله بفرمایید تو
ات: نشستم رو مبل و به هلیا پیام دادم اما گوشی مرده پیام اومد فعمیدم یڪ ڪاسه ای زیر نیم ڪاسه هست سریع بلند شدم ڪه برم اما مرده اومد و راهمو بست سریع به ڪوڪ پیام دادم ڪه ڪمڪم ڪنه مرده میخواست لباسامو در بیاره ڪه در با شدت باز شد و جونگ ڪوڪ نمایان شد شروع ڪردم به گریه ڪردن ڪوڪ تا زاشت مرده رو عین چی میزد بعد ڪه مردع بیهوش شد منم ڪم ڪم چشام بسته شد و سیاهی .....
چند ساعت بعد
بیمارستان بوسان
جونگ ڪوڪ ویو
بالا سرش بودم ڪه ڪم ڪم چشاش باز شد
ات: ببخشید هققق باید به خرفت گوش میڪردم هققق نباید اینقدر زود به هرڪسی اعتماد ڪنم هققق
ڪوڪ: عیب نداره بیب ولی تنبیهت سر جاشه
ات : گوه خوردم
ڪوڪ : ب من چ
ڪوڪ : من برم ڪارای ترخیصت رو انجام بدم الان نیام
ات: باشه ولی زود بیا
ڪوڪ: باشه
ڪوڪ ویو
ڪارای ترخیصو انجام دادم ات لباساشو پوشید و باهم سمت خونع رفتیم ات رفت ت اتاق ڪه لباسشو عوۻ کنه رفتم تو اتاقش
ڪوڪ: تنبیهت یادت نره ڪوچولو
ات: لطفا نه
ڪوک: رفتم سمتش انداختمش رو تخت و روش خیمه زدم لباساشو با یڪ حرڪت در اوردم لباسای خودمم رز اودرم و با یڪ حرڪت واردش ڪردم ³ راند رفتیم ڪه من ارۻا شدم و توش خالی ڪردم
ڪوڪ: دوست دارم بیب
ات:منم دوست دارم مصتر
خوب این تڪ پارتی تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه
#بی_تی_اس
#تیک_تاک
#کیپاپ
#تک_پارتی
#فیک
ات ویو
همیشع جونگ ڪوڪ بهم میگفت دوست مجازی پیدا نڪنم اما ڪو گوش شنوا چند روزیه با دختری به اسم هلیا اشنا شدم دختر خوبیه و هم سن خودمه امروز میخواستم ببینمش پس از ڪوڪ خدافظی ڪردم و سوار ماشین شدم
ڪوڪ ویو
همیشه پای لب تاپ بود و اصلا محل صگم ب من نمیداد مشڪوڪ شدم و از زوی جی پی اس ردشو زدم سوار ماشین شدم و دنبالش راه افتادم
ات ویو
رسیدم از ماشین پیاده شدم اهه چرا اینجا اینقدر گدا داره بیخیال شدم و سمت خونه رفتم زنگ رو زدم ڪه یڪ مرد غول پیڪر در رو باز ڪرد
ات : ببخشید هلیا اینجا زندگی میڪنه
مردع : بله بفرمایید تو
ات: نشستم رو مبل و به هلیا پیام دادم اما گوشی مرده پیام اومد فعمیدم یڪ ڪاسه ای زیر نیم ڪاسه هست سریع بلند شدم ڪه برم اما مرده اومد و راهمو بست سریع به ڪوڪ پیام دادم ڪه ڪمڪم ڪنه مرده میخواست لباسامو در بیاره ڪه در با شدت باز شد و جونگ ڪوڪ نمایان شد شروع ڪردم به گریه ڪردن ڪوڪ تا زاشت مرده رو عین چی میزد بعد ڪه مردع بیهوش شد منم ڪم ڪم چشام بسته شد و سیاهی .....
چند ساعت بعد
بیمارستان بوسان
جونگ ڪوڪ ویو
بالا سرش بودم ڪه ڪم ڪم چشاش باز شد
ات: ببخشید هققق باید به خرفت گوش میڪردم هققق نباید اینقدر زود به هرڪسی اعتماد ڪنم هققق
ڪوڪ: عیب نداره بیب ولی تنبیهت سر جاشه
ات : گوه خوردم
ڪوڪ : ب من چ
ڪوڪ : من برم ڪارای ترخیصت رو انجام بدم الان نیام
ات: باشه ولی زود بیا
ڪوڪ: باشه
ڪوڪ ویو
ڪارای ترخیصو انجام دادم ات لباساشو پوشید و باهم سمت خونع رفتیم ات رفت ت اتاق ڪه لباسشو عوۻ کنه رفتم تو اتاقش
ڪوڪ: تنبیهت یادت نره ڪوچولو
ات: لطفا نه
ڪوک: رفتم سمتش انداختمش رو تخت و روش خیمه زدم لباساشو با یڪ حرڪت در اوردم لباسای خودمم رز اودرم و با یڪ حرڪت واردش ڪردم ³ راند رفتیم ڪه من ارۻا شدم و توش خالی ڪردم
ڪوڪ: دوست دارم بیب
ات:منم دوست دارم مصتر
خوب این تڪ پارتی تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه
#بی_تی_اس
#تیک_تاک
#کیپاپ
#تک_پارتی
#فیک
۹.۳k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.