معشوقه ی کیم
#معشوقه_ی_کیم
پارت ۱۲
داشت خندم میگرفت که هان سو گفت: بریم پشت سرش راه افتادم رفتیم تو ماشین و گفتم : کجا بریم؟؟؟؟ گفت : بریم حلقه و جواهرات بگیرم راه اوفتادم تو راه صدای زمزمه های هان سو می اومد می گفت : دختره ی پرو زنیکه ی به درد نخور عنتر خانم . دستش رو گرفتم و گفتم : بسه ولش کن گفت : چجوری ول کنم زنیکه ی تازه به دوران رسیده گفتم : ول کن بیا رسیدیم پیاده شو پیاده شدیم و رفتیم داخل پاساژ رفتیم داخل مغازه که هان سو به فروشنده گفت که ست حلقه هاشون رو بیاره. دونا دونه داشتیم نگاه میکردیم که هان سو گفت: این قشنگه، آقا لطفا همین رو بدید و رفت بیرون حساب کردم و منم رفتم گفتم : تمومه؟ گفت : نه خیر من گردنبند هم میخوام بیا بریم باشه ای گفتم و رفتم دنبالش جلو ی در مغازه وایستاد و به ویترین اشاره کرد و گفت : این . گفتم : باشه بیا بریم بگیرم برات با ذوق گفت : باشه🦋😍 رفتیم تو و به فروشنده گفتم که اون گردنبند رو بیاره . آورد و گفتم : همینه؟؟ گفت : آره
حساب کردم و رفتیم بیرون نشستیم تو ماشین و گفتم : تمومه؟؟؟ گفت : بله تمومه ماشین و روشن کردم و راه اوفتادم
پارت ۱۲
داشت خندم میگرفت که هان سو گفت: بریم پشت سرش راه افتادم رفتیم تو ماشین و گفتم : کجا بریم؟؟؟؟ گفت : بریم حلقه و جواهرات بگیرم راه اوفتادم تو راه صدای زمزمه های هان سو می اومد می گفت : دختره ی پرو زنیکه ی به درد نخور عنتر خانم . دستش رو گرفتم و گفتم : بسه ولش کن گفت : چجوری ول کنم زنیکه ی تازه به دوران رسیده گفتم : ول کن بیا رسیدیم پیاده شو پیاده شدیم و رفتیم داخل پاساژ رفتیم داخل مغازه که هان سو به فروشنده گفت که ست حلقه هاشون رو بیاره. دونا دونه داشتیم نگاه میکردیم که هان سو گفت: این قشنگه، آقا لطفا همین رو بدید و رفت بیرون حساب کردم و منم رفتم گفتم : تمومه؟ گفت : نه خیر من گردنبند هم میخوام بیا بریم باشه ای گفتم و رفتم دنبالش جلو ی در مغازه وایستاد و به ویترین اشاره کرد و گفت : این . گفتم : باشه بیا بریم بگیرم برات با ذوق گفت : باشه🦋😍 رفتیم تو و به فروشنده گفتم که اون گردنبند رو بیاره . آورد و گفتم : همینه؟؟ گفت : آره
حساب کردم و رفتیم بیرون نشستیم تو ماشین و گفتم : تمومه؟؟؟ گفت : بله تمومه ماشین و روشن کردم و راه اوفتادم
۵.۷k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.