از زبون ا.ت
از زبون ا.ت
داشتم میمردم
آخه الان باید پ،،،ری،،،ود میشدم
ایییییی خیلی بده
خلاصه با تمام دردی که کشیدم
یهو دیدم که ته: برام قرص آورد
ته:بیا بخور
صب کن
الو عمو سلام خوبین عمو دل ا.ت خیلی درد میکنه بیارم خونه ی شما
که تلفن قطع کرد
با ناراحتی گفت
پسرت رفته مسافرت کاری
هیچ کس خونه نیست
کلید داری
ا.ت :نه
ته:دوستات نیستن
ا.ت:بابام اجازه نمیده حتی الان
که یهو تلفن من زنگ خورد
بله بابا
بابام: ا.ت دخترم خونه دوستات نرو برو پیش ته به اونا اعتماد دارم
ولی بابا مگه میشه من با اونا راحت ترم
ولی من به اونا اعتماد ندارم
خب باشه خدافظ
ته:چی شد
ا.ت :میدونی
ته:چیو
ا.ت:میدونم از من بدت میاد ولی بابام با بابات حرف زده که من امشب خونه شما بمونم
داشتم میمردم
آخه الان باید پ،،،ری،،،ود میشدم
ایییییی خیلی بده
خلاصه با تمام دردی که کشیدم
یهو دیدم که ته: برام قرص آورد
ته:بیا بخور
صب کن
الو عمو سلام خوبین عمو دل ا.ت خیلی درد میکنه بیارم خونه ی شما
که تلفن قطع کرد
با ناراحتی گفت
پسرت رفته مسافرت کاری
هیچ کس خونه نیست
کلید داری
ا.ت :نه
ته:دوستات نیستن
ا.ت:بابام اجازه نمیده حتی الان
که یهو تلفن من زنگ خورد
بله بابا
بابام: ا.ت دخترم خونه دوستات نرو برو پیش ته به اونا اعتماد دارم
ولی بابا مگه میشه من با اونا راحت ترم
ولی من به اونا اعتماد ندارم
خب باشه خدافظ
ته:چی شد
ا.ت :میدونی
ته:چیو
ا.ت:میدونم از من بدت میاد ولی بابام با بابات حرف زده که من امشب خونه شما بمونم
۱.۰k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.