Escape love part 11
بعد کلی بحث اجازه صادر شد که من بتونم شب تو اتاقش بمون چون نزدیک ترین اتاق ، اتاق کار نامجون بود که هیچ جای استراحتی نداشت
سمت اتاقم رفتمو گوشیمو برداشتم و لباس خوابمو تنم کردمو سمت اتاق تهیونگ رفتم
کنار تخت برام رخت خواب پهن کرده بودن و یک پتو هم کنارش برام گذاشته بودن
سمت تخت تهیونگ رفتم هنوز خواب بود ولی چشماش باز بود هنوزم باورم نمیشه با چشم باز می خوابه
با خیال راحت رفتم برای خودم داری کشیدمو پتو رو روم انداختم
گوشی مو برداشتمو صفحه چتمون با کوک باز کردم
+ سلام
کوک:سلام چطوری چه عجب انلاین شدی
+ سرم شلوغ بود حال تهیونگ بد بود
کوک: اوه الان خوبه؟
+ اره چی شده امشب تو زود انلاین شدی عملیاتت که تا ساعت 1 طول میکشید
کوک: منحرف بدبخت همیشه که عملیات انجام نمیدم
+ باش باش تو راس میگی هر شب من بودم که با صدای بلند می گفتیی اهههه جیمین خیلی تنگی
کوک: گمشو کثافت عوضی
+😂😂😂😂جیمین کجاست حالا؟
کوک: هیچی تو اورژانسه
+هاااااااااا بگو پس امشب شیفتین
کوک: اگر شما بزاری
+😂😂شب خوبی داشته باشه ددی جیمین شی
کوک:هه مین جان من که تو رو میبنم مثل اون دفعه که تو دستشویی زندانیت کردم شیر فلکه رو هم بستم مثل همون دفعه می کنم که نتونی خودتو بشوری تا این که بگی غلط خوردم
+ حالا کی تا من تو رو ببینم
کوک: الان باید برم ولی یادم نمیره این کارو بکنم
+برو بروبچه که الان دکتر لی هان میاد جرت میده
کوک: بوزینه ای لب شتری
+ خربزه بیریخت
و اف شد
ما دوتا همیشه عادت داشتیم موقع خداحافظی یه هم فحش بدیم ( نصف دوستی جهان همین جورین😁)
توی اینستا رفتمو یکم توش گشتم که به ساعت نگاه کردم دو ساعت تو اینستا بودم اه خدا اصلا معلوم نمیشه
گوشی رو کنار خودم گذاشتم خوابیدم
«سه ساعت بعد»
( از دید تهیونگ)
از خواب پریدم باز اون کابوسو میدیم بدنم یخ کرده بود و سردم بود توی خودم جمع شده بودم که باز صداش توی گوشم پیچید
دستمو رو گوشام گذاشتمو
سمت اتاقم رفتمو گوشیمو برداشتم و لباس خوابمو تنم کردمو سمت اتاق تهیونگ رفتم
کنار تخت برام رخت خواب پهن کرده بودن و یک پتو هم کنارش برام گذاشته بودن
سمت تخت تهیونگ رفتم هنوز خواب بود ولی چشماش باز بود هنوزم باورم نمیشه با چشم باز می خوابه
با خیال راحت رفتم برای خودم داری کشیدمو پتو رو روم انداختم
گوشی مو برداشتمو صفحه چتمون با کوک باز کردم
+ سلام
کوک:سلام چطوری چه عجب انلاین شدی
+ سرم شلوغ بود حال تهیونگ بد بود
کوک: اوه الان خوبه؟
+ اره چی شده امشب تو زود انلاین شدی عملیاتت که تا ساعت 1 طول میکشید
کوک: منحرف بدبخت همیشه که عملیات انجام نمیدم
+ باش باش تو راس میگی هر شب من بودم که با صدای بلند می گفتیی اهههه جیمین خیلی تنگی
کوک: گمشو کثافت عوضی
+😂😂😂😂جیمین کجاست حالا؟
کوک: هیچی تو اورژانسه
+هاااااااااا بگو پس امشب شیفتین
کوک: اگر شما بزاری
+😂😂شب خوبی داشته باشه ددی جیمین شی
کوک:هه مین جان من که تو رو میبنم مثل اون دفعه که تو دستشویی زندانیت کردم شیر فلکه رو هم بستم مثل همون دفعه می کنم که نتونی خودتو بشوری تا این که بگی غلط خوردم
+ حالا کی تا من تو رو ببینم
کوک: الان باید برم ولی یادم نمیره این کارو بکنم
+برو بروبچه که الان دکتر لی هان میاد جرت میده
کوک: بوزینه ای لب شتری
+ خربزه بیریخت
و اف شد
ما دوتا همیشه عادت داشتیم موقع خداحافظی یه هم فحش بدیم ( نصف دوستی جهان همین جورین😁)
توی اینستا رفتمو یکم توش گشتم که به ساعت نگاه کردم دو ساعت تو اینستا بودم اه خدا اصلا معلوم نمیشه
گوشی رو کنار خودم گذاشتم خوابیدم
«سه ساعت بعد»
( از دید تهیونگ)
از خواب پریدم باز اون کابوسو میدیم بدنم یخ کرده بود و سردم بود توی خودم جمع شده بودم که باز صداش توی گوشم پیچید
دستمو رو گوشام گذاشتمو
۲۱.۳k
۱۱ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.