forbidden love part ۱۳
چند ثانیه با سکوت گذشت.
شک نداشت گوشاش دارن فریبش میدن و چیزی که شنیده دروغه.
درک اینکه هیونجین هنوز هم بهش حس داره سخت تر از چیزی بود که فکر میکرد.
-و..ولی تو داری ازدواج میکنی
هیونجین در جواب گفت
-تو که میدونی سوجین کاری رو بخواد انجام بده انجام میده.
فلیکس شونه ی بالا انداخت و گفت
-البته..حدس میزدم
هیونجین با کنجکاوی سوال بعدیش رو پرسید
-حالا که فهمیدی بهت اهمیت میدادم و میدم چه حسی داری
-نمیتونم بگم دوستت ندارم یا کاملا فراموشت کردم. هیچ چیزی درمورد تو عوض نشده و نمیشه. حسم به تو هیچوقت تغییر نمیکنه. ولی خودت بهتر میدونی رابطه ی ما از نظر بقیه ممنوعه.
هیونجین که هنوز ناامید نشده بود گفت:
-اگه فقط باهاشون منطقی صحبت کنیم چی
فلیکس که تا حالا هیچ صحبت عادی با پدرش نداشته بود ادامه داد:
-من که اصلا دلم نمیخوام با پدرم درمورد این موضوع حرف بزنم.
این پارت خیلی کوتاه شد ولی فردا طولانی ترش میکنم🩶
شک نداشت گوشاش دارن فریبش میدن و چیزی که شنیده دروغه.
درک اینکه هیونجین هنوز هم بهش حس داره سخت تر از چیزی بود که فکر میکرد.
-و..ولی تو داری ازدواج میکنی
هیونجین در جواب گفت
-تو که میدونی سوجین کاری رو بخواد انجام بده انجام میده.
فلیکس شونه ی بالا انداخت و گفت
-البته..حدس میزدم
هیونجین با کنجکاوی سوال بعدیش رو پرسید
-حالا که فهمیدی بهت اهمیت میدادم و میدم چه حسی داری
-نمیتونم بگم دوستت ندارم یا کاملا فراموشت کردم. هیچ چیزی درمورد تو عوض نشده و نمیشه. حسم به تو هیچوقت تغییر نمیکنه. ولی خودت بهتر میدونی رابطه ی ما از نظر بقیه ممنوعه.
هیونجین که هنوز ناامید نشده بود گفت:
-اگه فقط باهاشون منطقی صحبت کنیم چی
فلیکس که تا حالا هیچ صحبت عادی با پدرش نداشته بود ادامه داد:
-من که اصلا دلم نمیخوام با پدرم درمورد این موضوع حرف بزنم.
این پارت خیلی کوتاه شد ولی فردا طولانی ترش میکنم🩶
۲.۹k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.