تک پارتی * جیمین * وقتی دخترتون .......
وقتی دخترتون. ......
جیمین ویو
سلام من پارک جیمینم که سه تا شرکت بزرگ دارم یکی توی کره یکی توی ایتالیا و یکی توی آمریکا امروز به شرکتم مرخصی دادم و خونه موندم ولی یونا سرکار بود اونم شرکت داره ما یه دختر داریم به نام یوکی که 13 سالشه خیلی شبیه یونا عه ولی لباش و لپاش شبیه منه خیلی شیطونه عین مامانش یه جا نمیشنه همش شیطنن ولی خیلی مهربون و باهوشه مثل خودم
توی حال روی مبل نشسته بودم و با گوشیم ور میرفتم که دیدم یوکی داره با گریه از اتاقش صدام میکنه سریع گوشیم رو گذاشتم روی مبل بدو بدو از پله ها رفتم دیدم یوکی نشسته روی تخت داره گریه میکنه و دلشو گرفته دیدم تختش خونیه با لبخند و آروم گفتم الان نفس نفس میزدم بخاطر دویدنم :
جیمین : خوبی دخترم ؟
یوکی : ( با گریه ) بابا دلم درد میکنه حالم خوب نیست
جیمین : گریه نکن عسل بابا پاشو برو حموم یه حموم بکن منم رو تختی تو بندازم ماشین لباس شویی عزیزم دلم
یوکی : ( گریه) بابا نمیتونم بلند شم خیلی درد دارم
جیمین : وایسا الان میام عزیزم
رفتم تو حموم اتاقش شیر آب گرم رو باز کردم و اومدم بیرون رفتم سمتش براید استایل بغلش کردم هنوز داشت به خودش میپیچید پیشونیش رو بوسیدم و بردمش حموم :
جیمین : میخوای لباسات رو درارم و بشورمت ؟
یوکی : نه بابا خودم انجامش میدم ( با فین فین کردن )
جیمین : باشه قشنگم ..... چیزی خواستی بهم بگو عشقم
یوکی : باشه بابا
یوکی رفت حموم منم رو تختیش رو دراوردم و انداختم توی ماشین لباس شویی روشن کردمش و زنگ زدم یونا
یونا ویو
داشتم با منشیم صحبت میکردم و بحث میکردیم سر یه موضوعی که گوشیم زنگ خورد :
یونا : ببخشید خانم چوی بعد درمورد صحبت میکنیم
خانم چوی : باشه حتما خانم
از اتاق در بیرون گوشیم رو برداشتم :
جیمین : سلام سکسی گرل من خوبی ؟
یونا : سلام عزیزم خوبم تو چی ؟ یوکی ؟
جیمین : دوتا مون خوبیم فقط یوکی .....
یونا : چیشده ؟
جیمین : هیچی فقط دیگه دخترمون بزرگ شده
یونا : چیییییییی ( با خوشحالی )
جیمین : دخترمون پریود شده :) الان به کمکت نیاز دارم ازم خجالت میکشه بیا خونه
یونا : باشه باشه الان خودمو میرسونم
جیمین ویو
سلام من پارک جیمینم که سه تا شرکت بزرگ دارم یکی توی کره یکی توی ایتالیا و یکی توی آمریکا امروز به شرکتم مرخصی دادم و خونه موندم ولی یونا سرکار بود اونم شرکت داره ما یه دختر داریم به نام یوکی که 13 سالشه خیلی شبیه یونا عه ولی لباش و لپاش شبیه منه خیلی شیطونه عین مامانش یه جا نمیشنه همش شیطنن ولی خیلی مهربون و باهوشه مثل خودم
توی حال روی مبل نشسته بودم و با گوشیم ور میرفتم که دیدم یوکی داره با گریه از اتاقش صدام میکنه سریع گوشیم رو گذاشتم روی مبل بدو بدو از پله ها رفتم دیدم یوکی نشسته روی تخت داره گریه میکنه و دلشو گرفته دیدم تختش خونیه با لبخند و آروم گفتم الان نفس نفس میزدم بخاطر دویدنم :
جیمین : خوبی دخترم ؟
یوکی : ( با گریه ) بابا دلم درد میکنه حالم خوب نیست
جیمین : گریه نکن عسل بابا پاشو برو حموم یه حموم بکن منم رو تختی تو بندازم ماشین لباس شویی عزیزم دلم
یوکی : ( گریه) بابا نمیتونم بلند شم خیلی درد دارم
جیمین : وایسا الان میام عزیزم
رفتم تو حموم اتاقش شیر آب گرم رو باز کردم و اومدم بیرون رفتم سمتش براید استایل بغلش کردم هنوز داشت به خودش میپیچید پیشونیش رو بوسیدم و بردمش حموم :
جیمین : میخوای لباسات رو درارم و بشورمت ؟
یوکی : نه بابا خودم انجامش میدم ( با فین فین کردن )
جیمین : باشه قشنگم ..... چیزی خواستی بهم بگو عشقم
یوکی : باشه بابا
یوکی رفت حموم منم رو تختیش رو دراوردم و انداختم توی ماشین لباس شویی روشن کردمش و زنگ زدم یونا
یونا ویو
داشتم با منشیم صحبت میکردم و بحث میکردیم سر یه موضوعی که گوشیم زنگ خورد :
یونا : ببخشید خانم چوی بعد درمورد صحبت میکنیم
خانم چوی : باشه حتما خانم
از اتاق در بیرون گوشیم رو برداشتم :
جیمین : سلام سکسی گرل من خوبی ؟
یونا : سلام عزیزم خوبم تو چی ؟ یوکی ؟
جیمین : دوتا مون خوبیم فقط یوکی .....
یونا : چیشده ؟
جیمین : هیچی فقط دیگه دخترمون بزرگ شده
یونا : چیییییییی ( با خوشحالی )
جیمین : دخترمون پریود شده :) الان به کمکت نیاز دارم ازم خجالت میکشه بیا خونه
یونا : باشه باشه الان خودمو میرسونم
۱۵.۳k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.