bloody revenge
part²⁰
ته: بیا بگیرش
بهش دادم
یجی: عر تو کی وقت کردی بکشیش کوک که بیکتر میشه کارش همینه
ته: اینو یه ۱۳ سالی هست کشیدم اون زمان کذبوس که میدیم فقط این چهره ر. اخرش میدیدم منم کشیدمش بعدا فهمیدم کوکه
تهیون: ما میدونستیم کیه چون کوک رو وقتی بچه بود تو ویدیوکال دیدیمش ولی طبق اون مشخطاتی که بهمون دادی ترسیدیم بهت بگیم
ته: ترستون به درد خودتون میخورد وقتی میدیدید من عذاب میکشم " زمزمه "
رونا: دایی چیزی گفتی
ته: نچ هیچی نگفتم
کوک: دارم سعی میکنم بفهمم از کجا شروع کردی اهان از چشمام
ته: درسته اول چشماتو کشیدم
جیمین: کوک بیا یه بازی اوکی
کوک: اوکی
جیمین: ۵۰۰ تقسیم بر ۲۵۰
کوک: دو
جیمین: به دونفر که لباس ست میپوشن چی میگن
کوک: ست
جیمین: برعکس ندارم
کوک: دارم
جیمین: حالا بچرخ سمت تهیونگ و جوابارو کنار هم بزار و بگو
کوک: دوست دارم
جیمین: هار هار
کوک: هـ... هان چـ.. چی شد جیمیــــــــــــــــن" سرخ "
جیمین: کوفت
مثل موش و گربه افتادن دنبال هم
جیمین: بت من چه خودت گفتی دوسش داری خخخخخخخ
کوک: پدصـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگ
رونا: موش بدو گربه بدو هی هی
ته: حالا نمیخواد به جون هم بیوفتین
جیمین: وایسا چرا وقتی هانول میخواست ته هیونگو بغل کنه تو میخواستی مداداتو بکنی تو استغفرالله
تهیون: هان چرا
یونگی: جیمین وارد جزئیات نشو الان چیزایی رو میفهمیم که نباید بفهمین بیا مثل بچه ی خوب اینجا بشین
کوک: از مامانا چه خبر جیمین
جیمین: دید همش پیش یونگیم گفت گمشو پیش همون گوربه
یونگی: ولی من 9 ماه داشتم بهش ثابت میکردم من گربه نیستم
رونا: مامانی منو بزار رو پای دایی
که کوک به سرعت جت اومد روپای من نشست
کوک: شرمنده من زود تر اومدم
جیمین: بینتون چه خبره کلکا
ته: خب من همون روز گفتم مال منه خب یعنی دوسش دارم
کوک: منم همین احساسو دارم ولی از گفتنش خجالت میکشم
همه به غیر از تهکوک: عرررر من جدی نگرفتم حرفتو
ته: خب گوزوها من یه بار کلا عتشق شدم اینارو من حرمسرا که نیستم فکر کنین دروغ میگم
تهیون: راست میگه ۲۴ سال عمر کرده یه بار عاشق شده ولی فکر نمیکنین یکم تفاوت سنیه شما زیاده
کوک: لازمه تفاوت سنیه یونگی هیونگ و جیمین رو بهتون بگم
جیمین: مهم عشقه که بین دو نفر به وجود بیاد سن فقط یه عدده
رونا: یعنی من عاشق دایی بشم اشکال داره
کوک: صد در صد
تهیون: شما ۲۲ سال تفاوت سنی دارین این خیلی اشکال داره
ته: اخه کی با داییش ازدواج میکنه گوزوها
هانول: کوک چرا همش موهات رو صورتته
که یکی به هانول یجی و کوک هم زمان زنگ زد یجی و هانول همونجا نشستن و صحبت کردن ولی کوک بلند شد رفت تو اتاقش بعد چند دقیقه که تلفن همشون قطع شد یجی و هانول زدن زیر گریه
ته:
ته: بیا بگیرش
بهش دادم
یجی: عر تو کی وقت کردی بکشیش کوک که بیکتر میشه کارش همینه
ته: اینو یه ۱۳ سالی هست کشیدم اون زمان کذبوس که میدیم فقط این چهره ر. اخرش میدیدم منم کشیدمش بعدا فهمیدم کوکه
تهیون: ما میدونستیم کیه چون کوک رو وقتی بچه بود تو ویدیوکال دیدیمش ولی طبق اون مشخطاتی که بهمون دادی ترسیدیم بهت بگیم
ته: ترستون به درد خودتون میخورد وقتی میدیدید من عذاب میکشم " زمزمه "
رونا: دایی چیزی گفتی
ته: نچ هیچی نگفتم
کوک: دارم سعی میکنم بفهمم از کجا شروع کردی اهان از چشمام
ته: درسته اول چشماتو کشیدم
جیمین: کوک بیا یه بازی اوکی
کوک: اوکی
جیمین: ۵۰۰ تقسیم بر ۲۵۰
کوک: دو
جیمین: به دونفر که لباس ست میپوشن چی میگن
کوک: ست
جیمین: برعکس ندارم
کوک: دارم
جیمین: حالا بچرخ سمت تهیونگ و جوابارو کنار هم بزار و بگو
کوک: دوست دارم
جیمین: هار هار
کوک: هـ... هان چـ.. چی شد جیمیــــــــــــــــن" سرخ "
جیمین: کوفت
مثل موش و گربه افتادن دنبال هم
جیمین: بت من چه خودت گفتی دوسش داری خخخخخخخ
کوک: پدصـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگ
رونا: موش بدو گربه بدو هی هی
ته: حالا نمیخواد به جون هم بیوفتین
جیمین: وایسا چرا وقتی هانول میخواست ته هیونگو بغل کنه تو میخواستی مداداتو بکنی تو استغفرالله
تهیون: هان چرا
یونگی: جیمین وارد جزئیات نشو الان چیزایی رو میفهمیم که نباید بفهمین بیا مثل بچه ی خوب اینجا بشین
کوک: از مامانا چه خبر جیمین
جیمین: دید همش پیش یونگیم گفت گمشو پیش همون گوربه
یونگی: ولی من 9 ماه داشتم بهش ثابت میکردم من گربه نیستم
رونا: مامانی منو بزار رو پای دایی
که کوک به سرعت جت اومد روپای من نشست
کوک: شرمنده من زود تر اومدم
جیمین: بینتون چه خبره کلکا
ته: خب من همون روز گفتم مال منه خب یعنی دوسش دارم
کوک: منم همین احساسو دارم ولی از گفتنش خجالت میکشم
همه به غیر از تهکوک: عرررر من جدی نگرفتم حرفتو
ته: خب گوزوها من یه بار کلا عتشق شدم اینارو من حرمسرا که نیستم فکر کنین دروغ میگم
تهیون: راست میگه ۲۴ سال عمر کرده یه بار عاشق شده ولی فکر نمیکنین یکم تفاوت سنیه شما زیاده
کوک: لازمه تفاوت سنیه یونگی هیونگ و جیمین رو بهتون بگم
جیمین: مهم عشقه که بین دو نفر به وجود بیاد سن فقط یه عدده
رونا: یعنی من عاشق دایی بشم اشکال داره
کوک: صد در صد
تهیون: شما ۲۲ سال تفاوت سنی دارین این خیلی اشکال داره
ته: اخه کی با داییش ازدواج میکنه گوزوها
هانول: کوک چرا همش موهات رو صورتته
که یکی به هانول یجی و کوک هم زمان زنگ زد یجی و هانول همونجا نشستن و صحبت کردن ولی کوک بلند شد رفت تو اتاقش بعد چند دقیقه که تلفن همشون قطع شد یجی و هانول زدن زیر گریه
ته:
۵.۸k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.