درخشش رنگ ها در عصر تابستان🍂پارت اخر
لبخندی زدم ارع اون همون نیمه گمشده من که تو افسانه هاست
دختره:اع اومدن
(دید نامجون)
سمت ا.ت رفتم و کنارش ایستادم که پرید بغلم
آغوش پر از عشقش رو بی جواب نزاشتم و دستام و دور کمرش حلقه کردم:چیزی شدع
ا.ت:نه فق یکم دلم تنگ شد
روی موهاش بوسهی عمیقی گذاشتم:میخوام یچیزی نشونت بدم
کمی ازم فاصله گرف و سرشو بالا اورد:چی
دست مشت شدمام از دور کمرش جدا کردم و جلوش باز کردم و منتظر نگاش کردم،دسبند ظریفی بود با سنگ های یشمی و زینتی که پلاکی از حرف اول اسممون روش بود
ا.ت:این خیلییی قشنگه برا منع
به شوخی گفتم:اگع نخوایش میتونم بدم به خرچنگا
سریع دستشو گذاش تو دستم کع دسبند بود:نخیرم بدع به خودم لبخندی به این کیوتیش زدم آروم دستشو بالا اوردم و دسبندو براش زدم:میدونستم خیلی بهت میاد
دستشو آوردم جلوی صورتم و بوسه ای زدم ا.ت لبخندی زد:واقعا زیباستتتت ممنونم
من:همراه اون پسرع خریدم فروشنده گف کع اگع این دسبندو به کسی کع دوسش دارین بدین عشقتون ابدی شع
دستم گرف و سرشو و به شونهام تکیه داد:عشق ما قبل اینم ابدی بود مگع نع
من:منم تا ابدیت عاشقت میمونم
پسرع اومد سمتمون و عکسی از من و اون ا.ت کع همین الان گرفته بود نشون داد و گف:شما هم خیلی بهم میاین
ا.ت:فک کنم دوستای خوبی برا هم شیم
من:دوستی فراتر از رنگ و پوست و ملیت
ا.ت تیکه اش و ازم گرف و با ذوق گف:عه صدف ها بالای شن ها اون
دستم و بردم جلو و سمت دیگه ای نشون دادم،اون یه خرچنگه!
تموم
دختره:اع اومدن
(دید نامجون)
سمت ا.ت رفتم و کنارش ایستادم که پرید بغلم
آغوش پر از عشقش رو بی جواب نزاشتم و دستام و دور کمرش حلقه کردم:چیزی شدع
ا.ت:نه فق یکم دلم تنگ شد
روی موهاش بوسهی عمیقی گذاشتم:میخوام یچیزی نشونت بدم
کمی ازم فاصله گرف و سرشو بالا اورد:چی
دست مشت شدمام از دور کمرش جدا کردم و جلوش باز کردم و منتظر نگاش کردم،دسبند ظریفی بود با سنگ های یشمی و زینتی که پلاکی از حرف اول اسممون روش بود
ا.ت:این خیلییی قشنگه برا منع
به شوخی گفتم:اگع نخوایش میتونم بدم به خرچنگا
سریع دستشو گذاش تو دستم کع دسبند بود:نخیرم بدع به خودم لبخندی به این کیوتیش زدم آروم دستشو بالا اوردم و دسبندو براش زدم:میدونستم خیلی بهت میاد
دستشو آوردم جلوی صورتم و بوسه ای زدم ا.ت لبخندی زد:واقعا زیباستتتت ممنونم
من:همراه اون پسرع خریدم فروشنده گف کع اگع این دسبندو به کسی کع دوسش دارین بدین عشقتون ابدی شع
دستم گرف و سرشو و به شونهام تکیه داد:عشق ما قبل اینم ابدی بود مگع نع
من:منم تا ابدیت عاشقت میمونم
پسرع اومد سمتمون و عکسی از من و اون ا.ت کع همین الان گرفته بود نشون داد و گف:شما هم خیلی بهم میاین
ا.ت:فک کنم دوستای خوبی برا هم شیم
من:دوستی فراتر از رنگ و پوست و ملیت
ا.ت تیکه اش و ازم گرف و با ذوق گف:عه صدف ها بالای شن ها اون
دستم و بردم جلو و سمت دیگه ای نشون دادم،اون یه خرچنگه!
تموم
۱.۷k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.