part . 8

ویو لورین
بعد از سوار شدنمون تو هواپیما منتظر موندم تا مامان بخوابه
بعد از اینکه مطمئن شدم به خواب عمیقی فرو رفته و لورن و چانگمین هم از ماتریکس خارج شدن از کیفی که تو کابین بالای صندلیم بود لپ تاپم و برداشتم تا اطلاعات فرد مورد نظر و بررسی کنم
وارد اَپ مخصوص سازمان شدم
ارتباط برقرار کردن از طریق این اَپ بدون اینترنت بود و از طریق ماهواره کنترل می‌شد
وارد قسمت پیام ها شدم و پی دی اف جدیدی رو که هیورین برام فرستاده بود رو باز کردم

هدف: جئون جونکوک
سن : سی سال
شغل : رئیس برند دیور

در حال خوندن اطلاعاتش بودم که با دیدین شغلش خندم گرفت
یعنی چی ؟ من و مامور کردن که رئیس یه برند معروف و بکشم ؟
سعی کردم به خودم مسلط باشم و عصبی نشم حتما دلیل مهم تری داره
یک ربع گذشته بود و من تمام پی دی اف مشخصات جئون جونکوک و زیر و رو کردم ولی هیچ چیز خاص دیگه ای وجود نداشت کم کم داشت اعصاب بهم می‌ریخت
از توی همون کیف تلفن ماهواره ای مخصوصی رو درآورد و پشت لباسم مخفی کردم سمت توالت هواپیما راه افتادم تا بتونم اونجا با یونجون و هیورین ارتباط برقرار کنم و دلیل این کاره مسخره رو بدونم

سوم شخص

کار ایندفعه واقعا برای لورین بچه بازی بود اون درجه ی خیلی بالایی تو سازمان داشت و همیشه کشتن افرادی مثل رئیس جمهور ، افراد فاسد و کله گنده ی جامعه و رئیس گنگ ها و مافیا هارو بعهده داشت نه کشتن یه جوجه رئیس تازه به دوران‌رسیده.....