ᵖᵃʳᵗ ³

ᵖᵃʳᵗ ³

(اگه یادتون باشه کوک ویو)
از خانم پارک و بقیه خدمتکارا پرسیدم اونام گفتن نمیدونم تا اینکه گوشیم زنگ خورد ناشناس بود
_بله؟
$ خب خب ببین کی اینجاست
_عوضی اگه دستم بت نرسه...
$خب فکر کنم دلت میخاد اون دختر کوچولو بمیره
_چی ا/ت ا/ت اونجاست؟
$بله دیگه اگه جونش واست مهمه بیا این آدرس&#^$@
_باشه باشه فقط کاریش نداشته باش...
$منتظرم(پوزخند)

خدایا عاشقش شدم....چرا اون ا/ت انقد برام مهمه؟؟

(ا/ت ویو)

بیهوش شدم وقتی چشامو باز کردم دیدم تو یه اتاق بزرگم وای یعنی دوباره دزدیده شدم؟؟؟؟
خیلی ترسیده بودم داشتم با تمام وجودم گریه میکردم آخه چرا باید اینجوری شه من چه گناهی کردمم؟؟؟(گریه)
دیدم یهو در با شدت باز شد ولی دیدم به جای یه غریبه ارباب جئون اومد داخل اون اینجا چی کار میکنه؟؟؟😯
نگرانم شده بود و اومد دست و پامو باز کرد و برد تو ماشین و به سمت عمارت روند
نمیدونم چرا یه حسایی بهش دارم ازش خوشم اومده ا/ت دختر این چه حرفیه وای...اون تورو دزدیده ها اون یه مافیای خشن و بی رحمه
رسیدیم عمارت...
یهو...
.
.
.
راوی*شاید همتون با خودتون فکر کنید اونی که ا/ت رو دزدیده بود کی بود اون دشمن کوک بود کوک یه مافیا بود و دشمنش که اسمش سئونگ بود توی باند رقیب بود
و شاید بگین چرا انقدر ساده گذاشت کوک ا/ت رو ببره در ادامه میفهمین

شرط ۱۰ لایک
۵ کامنت