☆͜͡𝓱𝓮 𝔀𝓪𝓼 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓬𝓸𝓾𝓼𝓲𝓷 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓷ঔৣ͡ ͜
☆͜͡𝓱𝓮 𝔀𝓪𝓼 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓬𝓸𝓾𝓼𝓲𝓷 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓷ঔৣ͡ ͜
☆͜͡part_³¹ঔৣ͡ ͜
ات: من........ میترسم خواب بد دیدم
جونگکوک: چیی.. بچه خوبه...
ات: یا جونگکوک من کابوس دیدم اون چی میگه
جونگکوک: باشه حسود نباش بیا بغلم
ات: باش
رفتم بغل جونگکوک
جونگکوک: اگه بچه دختر بشه اسمشو میزارم لیا و همش براش وسیله میخرم عروسک و خیلی چیز های دیگه اگه هم پسر بود می خوام مافیا شه و براش ماشین وچیز بگیرم
ات:(خنده)
و باهم خوابیدیم
فردا صبح ساعت ۱ ظهر
جیمین ویو
نشسته بودیم همه مون رو کاناپه
جیمین: یا عشقم ...
لیندا: نمی خوام
جیمین: وا چرا
لیندا: چرا ازم خواستگاری نمیکنی
جیمین: آخه
لیندا: نمی خوام تو منو حتما دوست نداری
جیمین: نه اینطور نیست
لیندا: نمی خوام ایششش
بلند شد و رفت نشست رو یه مبل دیگه
جیمین: اوفففف
م /ا: چیمین پسرم برو ات و جونگکوک و بگو بیان
جیمین: چشم
جین: جیمین
جیمین: بله
جین: هیچی
جیمین: من رفتم
رفتم بالا ات و جونگکوک و بیدار کنم
جیمین: هوی بیدار شین لنگ ظهره
جونگکوک و ات:.........
جیمین: بیدار شین(داد)
جونگکوک: چی شده زلزله اومده
ات: یا خدا چیشده
جیمین: بیدار شدین
جونگکوک: اوففف جیمین
ات: یااا شما اینجایین
جیمین: آره
ات: خاک به سرم من برم پایین
بلند شد که بره
جیمین:اممم
جونگکوک: بهتر نیست اول لباستو عوض کنی
ات: مگه چشه
نگاه خودش کرد
ات: عه ببخشید
جیمین رفت
ات ویو
رفتم لباس هامو عوض کردم(اسلاید بعد) و موهامو شونه ای زدم و رفتم پایین
ات: سلام
+سلام
ات: ببخشید خواب موندم آخه ما تا ظهری خوابیم
جونگکوک: اتتتتتت
ات: بلههههههههه
جونگکوک: روی زردم کجاستتتت
ات: چمیدونم تو لباساته دیگه
جونگکوک: آخه نیستتتتت
ات: یادم رفت داخل کمدمه
جونگکوک: اونجا چیکار میکنه
ات: آخه خواستم ببینم بهم میاد یا نه
جونگکوک: لباسای من دوبرابر تو هستن
ات: میدونم
خب امم بازم ببخشید ناهار چی خوردین
م/ا: آره... برای تو و جونگکوم هم گذاشتیم
ات: مرسی
☆͜͡part_³¹ঔৣ͡ ͜
ات: من........ میترسم خواب بد دیدم
جونگکوک: چیی.. بچه خوبه...
ات: یا جونگکوک من کابوس دیدم اون چی میگه
جونگکوک: باشه حسود نباش بیا بغلم
ات: باش
رفتم بغل جونگکوک
جونگکوک: اگه بچه دختر بشه اسمشو میزارم لیا و همش براش وسیله میخرم عروسک و خیلی چیز های دیگه اگه هم پسر بود می خوام مافیا شه و براش ماشین وچیز بگیرم
ات:(خنده)
و باهم خوابیدیم
فردا صبح ساعت ۱ ظهر
جیمین ویو
نشسته بودیم همه مون رو کاناپه
جیمین: یا عشقم ...
لیندا: نمی خوام
جیمین: وا چرا
لیندا: چرا ازم خواستگاری نمیکنی
جیمین: آخه
لیندا: نمی خوام تو منو حتما دوست نداری
جیمین: نه اینطور نیست
لیندا: نمی خوام ایششش
بلند شد و رفت نشست رو یه مبل دیگه
جیمین: اوفففف
م /ا: چیمین پسرم برو ات و جونگکوک و بگو بیان
جیمین: چشم
جین: جیمین
جیمین: بله
جین: هیچی
جیمین: من رفتم
رفتم بالا ات و جونگکوک و بیدار کنم
جیمین: هوی بیدار شین لنگ ظهره
جونگکوک و ات:.........
جیمین: بیدار شین(داد)
جونگکوک: چی شده زلزله اومده
ات: یا خدا چیشده
جیمین: بیدار شدین
جونگکوک: اوففف جیمین
ات: یااا شما اینجایین
جیمین: آره
ات: خاک به سرم من برم پایین
بلند شد که بره
جیمین:اممم
جونگکوک: بهتر نیست اول لباستو عوض کنی
ات: مگه چشه
نگاه خودش کرد
ات: عه ببخشید
جیمین رفت
ات ویو
رفتم لباس هامو عوض کردم(اسلاید بعد) و موهامو شونه ای زدم و رفتم پایین
ات: سلام
+سلام
ات: ببخشید خواب موندم آخه ما تا ظهری خوابیم
جونگکوک: اتتتتتت
ات: بلههههههههه
جونگکوک: روی زردم کجاستتتت
ات: چمیدونم تو لباساته دیگه
جونگکوک: آخه نیستتتتت
ات: یادم رفت داخل کمدمه
جونگکوک: اونجا چیکار میکنه
ات: آخه خواستم ببینم بهم میاد یا نه
جونگکوک: لباسای من دوبرابر تو هستن
ات: میدونم
خب امم بازم ببخشید ناهار چی خوردین
م/ا: آره... برای تو و جونگکوم هم گذاشتیم
ات: مرسی
۱۲.۱k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.