کنار تو پارت ۸
ا.ت ویو
رفتم نشستم روی کاناپه دست به سینه نشسته بودم که بعد چند دقیقه حوصلم سر رفت
تلویزیونو برداشتم و زدم یه کانال.
همونطور دست به سینه نشسته بودم که چشمم به درو برم خورد
همه جا خاکی بود و کثیف البته از نظر من چون من وسواسیم.
تلویزیونو خاموش کردم و رفتم بالا توی اتاق شوگا همچنان به تاج تخت تکیه داده بود و با گوشی ور میرفت چشم خوره ای رفتم و از توی کیفم یه لباس راحتی و یدونه دستمال سر برداشتم و رفتم توی حموم و عوض کردم
رفتم جلوی آینه موهامو بالا بستم و دستمال سرو بستم.
رفتم پایین گوشیمو برداشتم و شروع کردم به سفارش.............
جارو.
شوینده.
دستمال.
و....................
یه چند دقیقه ای نشستم و به تغییر دکوراسیون اینجا فک میکرم خونه ی بزرگی بود .
اما چیدمان بدی داشت و وسایل هم برای چیدن مناسب نبود .
و البته سلیقه ی من نبودن
همینطور داشتم فکر میکردم که زنگ در خورد
رفتم بازش کردم سفارش هارو آورده بودن.
رفتم همرو گذاشتم روی میز و از آشپزخونه شروع کردم.
همه جارو جارو کشیدم و شستم
آشپزخونه برق میزد
بعد از آشپزخونه رفتم که یکم استراحت کنم
رفتم خودمو پرت کردم روی کاناپه و
خودمو پرت کردم روی کاناپه و گوشیمو برداشتمو
شروع کردم به سفارش وسایل آشپزخونه و وسایل جدید برای آشپزخونه
(اوردن)
بعد اینکه آوردن شروع کردم به چیدنشون
بعد چیدن آشپزخونه رو تکمیل کردم
و رفتم سراغ حال
اول فرشا و مبلارو بردم بندازم دور خیلی سنگین بود برای همین چنتا کارگر گرفتم و بردنشون بعد اینکه دیگه هیچی توی حال نبود شروع کردم به تمیز کردن سقف چهار پایه گذاشتم و همه ی گوشه ها و جاهایی از سقف که خاک گرفته بود رو دستمال کشیدم .
راستش از رنگ اینجا خوشم نمیومد
بالای چهار پایه داشتم فکر میکردم که چیکار کنم که به گوشیم پیام اومد.
یه تبلیغ بود .
تبلیغ رنگ کردن خونه یه ۲۰۰ متری ۲ ساعت.
واقعااا؟؟؟؟
عالیههههه.
(اومدن خونه رو رنگ کردن به جز اتاق)
ا.ت ویو
اتاق رو رنگ نکردم چون تم خوبی داشت
منم رنگ حال و آشپزخونه رو تکمیل کردم وسایل مربوط به تم سوارش دادم
حتی فرش و مبل هارو ظرف های آشپزخونه و تزئینی ها هم جدید بودن
ولی یه چیزی که خیلی خیلی برام سوال بود این بود که شوگا توی این همه مدت نباید بیاد از من یه احوالی بپرسه؟؟؟؟
رفتم توی اتاق که دیدم مثل یه پیشی کوچولو خودشو توی پتو پیچیده و خوابیده
پس دلیلش این بود .
پیشی خوابالو.
خیلی یواش چمدونامو بردم بالا و توی کمد چیدمشون .
کمد هامونم مشترک بود.
لایک کنیددددسنتسمستسمست
رفتم نشستم روی کاناپه دست به سینه نشسته بودم که بعد چند دقیقه حوصلم سر رفت
تلویزیونو برداشتم و زدم یه کانال.
همونطور دست به سینه نشسته بودم که چشمم به درو برم خورد
همه جا خاکی بود و کثیف البته از نظر من چون من وسواسیم.
تلویزیونو خاموش کردم و رفتم بالا توی اتاق شوگا همچنان به تاج تخت تکیه داده بود و با گوشی ور میرفت چشم خوره ای رفتم و از توی کیفم یه لباس راحتی و یدونه دستمال سر برداشتم و رفتم توی حموم و عوض کردم
رفتم جلوی آینه موهامو بالا بستم و دستمال سرو بستم.
رفتم پایین گوشیمو برداشتم و شروع کردم به سفارش.............
جارو.
شوینده.
دستمال.
و....................
یه چند دقیقه ای نشستم و به تغییر دکوراسیون اینجا فک میکرم خونه ی بزرگی بود .
اما چیدمان بدی داشت و وسایل هم برای چیدن مناسب نبود .
و البته سلیقه ی من نبودن
همینطور داشتم فکر میکردم که زنگ در خورد
رفتم بازش کردم سفارش هارو آورده بودن.
رفتم همرو گذاشتم روی میز و از آشپزخونه شروع کردم.
همه جارو جارو کشیدم و شستم
آشپزخونه برق میزد
بعد از آشپزخونه رفتم که یکم استراحت کنم
رفتم خودمو پرت کردم روی کاناپه و
خودمو پرت کردم روی کاناپه و گوشیمو برداشتمو
شروع کردم به سفارش وسایل آشپزخونه و وسایل جدید برای آشپزخونه
(اوردن)
بعد اینکه آوردن شروع کردم به چیدنشون
بعد چیدن آشپزخونه رو تکمیل کردم
و رفتم سراغ حال
اول فرشا و مبلارو بردم بندازم دور خیلی سنگین بود برای همین چنتا کارگر گرفتم و بردنشون بعد اینکه دیگه هیچی توی حال نبود شروع کردم به تمیز کردن سقف چهار پایه گذاشتم و همه ی گوشه ها و جاهایی از سقف که خاک گرفته بود رو دستمال کشیدم .
راستش از رنگ اینجا خوشم نمیومد
بالای چهار پایه داشتم فکر میکردم که چیکار کنم که به گوشیم پیام اومد.
یه تبلیغ بود .
تبلیغ رنگ کردن خونه یه ۲۰۰ متری ۲ ساعت.
واقعااا؟؟؟؟
عالیههههه.
(اومدن خونه رو رنگ کردن به جز اتاق)
ا.ت ویو
اتاق رو رنگ نکردم چون تم خوبی داشت
منم رنگ حال و آشپزخونه رو تکمیل کردم وسایل مربوط به تم سوارش دادم
حتی فرش و مبل هارو ظرف های آشپزخونه و تزئینی ها هم جدید بودن
ولی یه چیزی که خیلی خیلی برام سوال بود این بود که شوگا توی این همه مدت نباید بیاد از من یه احوالی بپرسه؟؟؟؟
رفتم توی اتاق که دیدم مثل یه پیشی کوچولو خودشو توی پتو پیچیده و خوابیده
پس دلیلش این بود .
پیشی خوابالو.
خیلی یواش چمدونامو بردم بالا و توی کمد چیدمشون .
کمد هامونم مشترک بود.
لایک کنیددددسنتسمستسمست
۴.۰k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.