ادامه تکپارتی یونگی پارت اخر
وقتی رسیدم شرکت دیدم همه دور یه چیز جمع شدن و صدای دعوا میاد رفتم نزدیک ودیدم یونا با یکی از کارمندا دعواش شده(یونا تو شرکت یونگی منشیه و شرکت مدلینگه) کارمنده جدیدمون که اومده رابطه خوبی با یونا نداره و الان دعوا کردن
علامت کارمنده&
& تو اصلا هیچی نیستی ابنو بفهم
+ الان این حرفا رو میگی چه سودی برات داره ها؟
( تمام حرف ها با داد)
& دلم خنک میشه
+ واقعا برات متاسفم خانم چوی
&منم برای اقای مین متاسفم که دختر هرزشو اینجا منشی گذاشته
دیدم خیلی داره به یونا بی احترامی میکنه رفتم سمتش و داد زدم
~ با دختر من درست صبحت اولن هرزه خودتی دومن اینجا دعوا نداریم سومن شما از الان اخراجی
& اقا... اقای مین شر... شرمنده عذر میخوام فقط منو اخراج نکنید
~ یه حرف رو دوبار نمیگم اخراجی (باداد)
&بل... بله چشم
~بیرون (داد)
&وسایلشو جمع کردو رفت
+خوبی دخترم؟(نگران)
من.... خ.... خو.... خوبم
~ چیشده؟(نگران و ترسیده)
+دستشو گذاشته رو قلبش
وبعد دومین بیهوش میشه
~یونا.... یونا.... بیدار شو...
سریع یونا رو براید استایل بغل کردم و بردمش بیرون و گذاشتمش عقب ماشبن و با سرعت 20 مین به بیمارستان رسیدم، بغلش کردم و رفتم تو
~پرستااااار...... پرستااااار
پرستار: بله اقا یواش تر اینجا بیمارستانه
~ترو خدا کمکم کنید دخترم
پرستار: بزاریدش رو تخت
گذاشتمش رو تخت و سریع بردنش تو یکی از اتاقا و دکتر بعد ۱٠ مین اومد بیرون و من سریع رفتم سمتش
~اقا.... اقای دکتر حال دخترم چطوره
علامت دکتر:=
=حالشون خوبه فقط برای صدای زیاد حالشون بد شده لطفا مراقبشون باشید
~بله خیلی ممنون کی مرخص میشه؟
= الان مرخصه میتونبد ببریدش
~ممنون و دکتر رفت
پرفتم تو اتاق دیدم یونا زل زده به سقف و داره نگا میکنه رفتم سمتش و نشستم دستشو گرفتم و گفتم
~حالت خوبه بابایی؟
+اوم خوبم
~از دست بابا که ناراحت نیستی؟
+نه واسه چی ناراحت باشم؟
~به خاطر رفتار سردم
+ نه نیستم درکت میکنم بابا
~قربونت برم من داشتم از نگرانی میمردم که تو رو هم از دست بدم
+من هیچ وقت از پیشت نمیرم و همیشه کنارت میمونم
~موهاشو نوازش میکنه
+بابایی........
~جونم........
+دوست دارم
~منم دوست دارم:)
پایاننن
امید وارم خوستون اومده باشه
بعدی در مورد کدوم اعضا باشه؟
علامت کارمنده&
& تو اصلا هیچی نیستی ابنو بفهم
+ الان این حرفا رو میگی چه سودی برات داره ها؟
( تمام حرف ها با داد)
& دلم خنک میشه
+ واقعا برات متاسفم خانم چوی
&منم برای اقای مین متاسفم که دختر هرزشو اینجا منشی گذاشته
دیدم خیلی داره به یونا بی احترامی میکنه رفتم سمتش و داد زدم
~ با دختر من درست صبحت اولن هرزه خودتی دومن اینجا دعوا نداریم سومن شما از الان اخراجی
& اقا... اقای مین شر... شرمنده عذر میخوام فقط منو اخراج نکنید
~ یه حرف رو دوبار نمیگم اخراجی (باداد)
&بل... بله چشم
~بیرون (داد)
&وسایلشو جمع کردو رفت
+خوبی دخترم؟(نگران)
من.... خ.... خو.... خوبم
~ چیشده؟(نگران و ترسیده)
+دستشو گذاشته رو قلبش
وبعد دومین بیهوش میشه
~یونا.... یونا.... بیدار شو...
سریع یونا رو براید استایل بغل کردم و بردمش بیرون و گذاشتمش عقب ماشبن و با سرعت 20 مین به بیمارستان رسیدم، بغلش کردم و رفتم تو
~پرستااااار...... پرستااااار
پرستار: بله اقا یواش تر اینجا بیمارستانه
~ترو خدا کمکم کنید دخترم
پرستار: بزاریدش رو تخت
گذاشتمش رو تخت و سریع بردنش تو یکی از اتاقا و دکتر بعد ۱٠ مین اومد بیرون و من سریع رفتم سمتش
~اقا.... اقای دکتر حال دخترم چطوره
علامت دکتر:=
=حالشون خوبه فقط برای صدای زیاد حالشون بد شده لطفا مراقبشون باشید
~بله خیلی ممنون کی مرخص میشه؟
= الان مرخصه میتونبد ببریدش
~ممنون و دکتر رفت
پرفتم تو اتاق دیدم یونا زل زده به سقف و داره نگا میکنه رفتم سمتش و نشستم دستشو گرفتم و گفتم
~حالت خوبه بابایی؟
+اوم خوبم
~از دست بابا که ناراحت نیستی؟
+نه واسه چی ناراحت باشم؟
~به خاطر رفتار سردم
+ نه نیستم درکت میکنم بابا
~قربونت برم من داشتم از نگرانی میمردم که تو رو هم از دست بدم
+من هیچ وقت از پیشت نمیرم و همیشه کنارت میمونم
~موهاشو نوازش میکنه
+بابایی........
~جونم........
+دوست دارم
~منم دوست دارم:)
پایاننن
امید وارم خوستون اومده باشه
بعدی در مورد کدوم اعضا باشه؟
۴.۶k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.