فن فیک * زندگی دوباره
پارت 34
فویو : من تصمیمم رو گرفتم
تاکه : خدا رحم کنه 😨
باجی : آقا هر کاری می خوای بکنی من نیستم 😨
کازو : منم موز در نظر بگیر 😨
مایکی : ولی من هستم 🙋
فویو : خاک بر سر همه تون کنم که یکم مثل مایکی رفاقت ندارید 😑
تاکه : حالا تصمیمت چیه 😕😅
فویو : می خوام از بیمارستان جیم بزنم 😈
؟؟؟؟ : شما هیچ جان نمیری تا زخمات خوب بشه
فویو : الله اکبر😨 ..... هه هه هه دوکی جون کی امدی 😅
دکتر : دوکی و مرض من اسم دارم اسمم هم (رنه) 😡 (*عکس پارت)
کازو : دکترته ؟ 😕
فویو : نه نامزدمه 😑
مایکی : چییییییییییییی ؟ 😲
تاکه : من تو را نزد چیفویو می سپارم 😇
فویو : بابا شوخی کردم یکم جنبه داشته باشین 😑
رن : حالا هر چی حق نداری تا وقتی که خوب بشی از بیمارستان بیای بیرون میدونی با چه زور و زحمتی اون تیر رو کشیدم میرون 😑
تاکه : مگه تیر کجاش خورده بود 😟
رن : نزدیک قلبش ... خدا رو شکر به موقع رسوندینش یکم دیگه دیر تر میرسید الان باید سر قبرش بودین 😧
مایکی : انقدر خطر مرگ داشت ؟
رن : آره هر کی بهش تیر زده قصد کشتش رو داشته
تاکه : فویو 😟
فویو : * در حال نگاه کردن به رن
تاکه : فویو جان 😑
رن : این باز رفت تو هپروت 😑
باجی : انگار تو این دو هفته خوب شناختینش 😒
رن : آره هر وقت سرم خلوته میام پیشش 😕
*فویو اندر ذهن
* عررررررررر😣
قلب : این باز چشه 😑
مغز : من چه بدونم از خودش بپرس 😑
* چرااااااااا 😣
مغز : چی چرا 😕
* هیچی یادم امد دختر نیستم مخ اینا رو بزنم 😃
نخا : ها چرا نمی تونی ؟ 😕
* .... فکر کنم زیادی ازت کار کشیدم خوب برای اینکه پسرم 😑
مغز : ولی روحت که دختره 😐
* خوب که چی 😕
قلب : نگاه قبلا دختر بودی الان پسری یعنی روح دختر در بدن پسر پس الان می تونی مخ شون رو بزنی
* عههههه
مغز : ولش کن این نفهمه نمی فهمه 😑
* هیییی 😠
رن : هوییییی کجا سیر میکنی بیا بیرون 😑
فویو : بله بفرماید
رن : وقت تزریق ته 😑
تاکه : پس ما بریم 😅
فویو : نهههه نرید این می خواد من رو سلاخی کنه 😣
مایکی : خداحافظ 😆 * رفتن
باجی : خوش بگذره 😂 * رفتن
کازو : اینم تلافی پولام 😈 * رفتن
تاکه : بای 😉 * رفتن
رن : که می خوام سلاخیت کنم 😊💢
فویو : نه منظورم ... عه ها منظورم تزریقات بود 😅
رن : هه هه هه 😊💢💢🔪🔪🔪🔪
فویو : نهههههههههههههههههههههههه 😲
* ربع ساعت بعد
فویو : رن خدا زلیلت کنه 😣
* صدای در
فویو : بیا تو
واکا : سلام
فویو : واکااااااا 😄
فویو : چرا این دو هفته نیومدی 😕
واکا : کار داشتم ( دروغ میگه 😑)
فویو : عهههه حالت خوبه میدونم کم حرفی ولی نه دیگه انقدر 😕
واکا : هاااااا من کجام کم حرفه 💢💢💢
فویو : نه بابا غلط کردم اصلا شما پر حرف جمع 😅
واکا : شنیدم حالت خیلی بد بود 😒
فویو : والا من که همش خواب بودم * هنوز داره بستنی کوفت میکنه😑
فویو : من تصمیمم رو گرفتم
تاکه : خدا رحم کنه 😨
باجی : آقا هر کاری می خوای بکنی من نیستم 😨
کازو : منم موز در نظر بگیر 😨
مایکی : ولی من هستم 🙋
فویو : خاک بر سر همه تون کنم که یکم مثل مایکی رفاقت ندارید 😑
تاکه : حالا تصمیمت چیه 😕😅
فویو : می خوام از بیمارستان جیم بزنم 😈
؟؟؟؟ : شما هیچ جان نمیری تا زخمات خوب بشه
فویو : الله اکبر😨 ..... هه هه هه دوکی جون کی امدی 😅
دکتر : دوکی و مرض من اسم دارم اسمم هم (رنه) 😡 (*عکس پارت)
کازو : دکترته ؟ 😕
فویو : نه نامزدمه 😑
مایکی : چییییییییییییی ؟ 😲
تاکه : من تو را نزد چیفویو می سپارم 😇
فویو : بابا شوخی کردم یکم جنبه داشته باشین 😑
رن : حالا هر چی حق نداری تا وقتی که خوب بشی از بیمارستان بیای بیرون میدونی با چه زور و زحمتی اون تیر رو کشیدم میرون 😑
تاکه : مگه تیر کجاش خورده بود 😟
رن : نزدیک قلبش ... خدا رو شکر به موقع رسوندینش یکم دیگه دیر تر میرسید الان باید سر قبرش بودین 😧
مایکی : انقدر خطر مرگ داشت ؟
رن : آره هر کی بهش تیر زده قصد کشتش رو داشته
تاکه : فویو 😟
فویو : * در حال نگاه کردن به رن
تاکه : فویو جان 😑
رن : این باز رفت تو هپروت 😑
باجی : انگار تو این دو هفته خوب شناختینش 😒
رن : آره هر وقت سرم خلوته میام پیشش 😕
*فویو اندر ذهن
* عررررررررر😣
قلب : این باز چشه 😑
مغز : من چه بدونم از خودش بپرس 😑
* چرااااااااا 😣
مغز : چی چرا 😕
* هیچی یادم امد دختر نیستم مخ اینا رو بزنم 😃
نخا : ها چرا نمی تونی ؟ 😕
* .... فکر کنم زیادی ازت کار کشیدم خوب برای اینکه پسرم 😑
مغز : ولی روحت که دختره 😐
* خوب که چی 😕
قلب : نگاه قبلا دختر بودی الان پسری یعنی روح دختر در بدن پسر پس الان می تونی مخ شون رو بزنی
* عههههه
مغز : ولش کن این نفهمه نمی فهمه 😑
* هیییی 😠
رن : هوییییی کجا سیر میکنی بیا بیرون 😑
فویو : بله بفرماید
رن : وقت تزریق ته 😑
تاکه : پس ما بریم 😅
فویو : نهههه نرید این می خواد من رو سلاخی کنه 😣
مایکی : خداحافظ 😆 * رفتن
باجی : خوش بگذره 😂 * رفتن
کازو : اینم تلافی پولام 😈 * رفتن
تاکه : بای 😉 * رفتن
رن : که می خوام سلاخیت کنم 😊💢
فویو : نه منظورم ... عه ها منظورم تزریقات بود 😅
رن : هه هه هه 😊💢💢🔪🔪🔪🔪
فویو : نهههههههههههههههههههههههه 😲
* ربع ساعت بعد
فویو : رن خدا زلیلت کنه 😣
* صدای در
فویو : بیا تو
واکا : سلام
فویو : واکااااااا 😄
فویو : چرا این دو هفته نیومدی 😕
واکا : کار داشتم ( دروغ میگه 😑)
فویو : عهههه حالت خوبه میدونم کم حرفی ولی نه دیگه انقدر 😕
واکا : هاااااا من کجام کم حرفه 💢💢💢
فویو : نه بابا غلط کردم اصلا شما پر حرف جمع 😅
واکا : شنیدم حالت خیلی بد بود 😒
فویو : والا من که همش خواب بودم * هنوز داره بستنی کوفت میکنه😑
۴.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.