پارت (۱۴ )
من را میتونی توی طبقه ممنوعه پیدا کنی
ولی ..........
نامه پاره شده بود یعنی چی؟!!؛!
یعنی من کسی که باعث این بلا ها شده باید توی طبقه سوم پیدا کنم؟!!!
ولی چی چرا نامش پاره بود!!
کاغذ و بستم و توی جیبم گزاشتم
کتاب و گزاشتم سر جاش و از اتاق اومدم بیرون
روی مبل نشستم که همون موقع شین اومد تو
با اخم نگاهش کردم و از جام پاشدم
شین: بیا برات.....
ا.ت: من کار دارم میرم
خواستم برم که دستمو گرفت
شین: اینو بدون نمیتونی از دست من فرار کنی خودت منو تو دام عشقت انداختی پس باید تا آخرش وایسی
ا.ت: برو گمشووو ( عصبانیت و داد)
دستمو کشیدم بیرون و از اونجا بیرون اومدم
رفتم توی آسانسور که چشمم به طبقه سوم خورد
یعنی کار میکنه؟!!
روش زدم که کار نکرد
هوفففف
دکمه طبقه اول و زدم که درا بسته شدن
به سمت طبقه اول میرفت که آسانسور از حرکت وایساد
دوباره کار کرد ولی اینبار به سمت طبقه سوم رفت
نه نههههه نهعهه گو.ه خوردمممم
هرچقدر دکمه هارو میزدم جواب نمیداد
در باز شد و بازم تاریکی مطلق
باید شجاع باشم لاقل اونارو نجات بدم میدونم دارم کار خطرناکی میکنم چون اونا حتی معلوم نیست چین
ولی من می خوام کمکشون کنم لاقل می خوام اون کسی که اینکارارو کرده رو ببینم و ازش دلیل کارهاشو بدونم
جلو رفتم که نفس عمیقی کشیدم
هرچی جلو تر میرفتم که صدای چیزی بیشتر میشد
به طرف یه اتاق رفتم و درشو باز کردم
باید اینجا هارو میگشتم
یه اتاقک کوچک تری بود که فقط پرده کشیده بودن
رفتم توش که صدای شکستن بلندی و اومد و در باز شد
پرده رو کشیدم و خودم و چسبوندم به دیوار اتاقک
هر لحظه نزدیک تر میشد
میتونستم اینو از پایین پرده که پاره بود ببینم
نشست روی زمین و
........: مچ پاهای قشنگی داری( پوزخند)
...........
بروبچ ببخشید می خواستم این پارت و زود بزارم ولی کلا مشکلی به وجود که نتونستم
پارت بعدی و تا جایی که بتونم زود مینویسم و میزارم🫀🌚
ولی ..........
نامه پاره شده بود یعنی چی؟!!؛!
یعنی من کسی که باعث این بلا ها شده باید توی طبقه سوم پیدا کنم؟!!!
ولی چی چرا نامش پاره بود!!
کاغذ و بستم و توی جیبم گزاشتم
کتاب و گزاشتم سر جاش و از اتاق اومدم بیرون
روی مبل نشستم که همون موقع شین اومد تو
با اخم نگاهش کردم و از جام پاشدم
شین: بیا برات.....
ا.ت: من کار دارم میرم
خواستم برم که دستمو گرفت
شین: اینو بدون نمیتونی از دست من فرار کنی خودت منو تو دام عشقت انداختی پس باید تا آخرش وایسی
ا.ت: برو گمشووو ( عصبانیت و داد)
دستمو کشیدم بیرون و از اونجا بیرون اومدم
رفتم توی آسانسور که چشمم به طبقه سوم خورد
یعنی کار میکنه؟!!
روش زدم که کار نکرد
هوفففف
دکمه طبقه اول و زدم که درا بسته شدن
به سمت طبقه اول میرفت که آسانسور از حرکت وایساد
دوباره کار کرد ولی اینبار به سمت طبقه سوم رفت
نه نههههه نهعهه گو.ه خوردمممم
هرچقدر دکمه هارو میزدم جواب نمیداد
در باز شد و بازم تاریکی مطلق
باید شجاع باشم لاقل اونارو نجات بدم میدونم دارم کار خطرناکی میکنم چون اونا حتی معلوم نیست چین
ولی من می خوام کمکشون کنم لاقل می خوام اون کسی که اینکارارو کرده رو ببینم و ازش دلیل کارهاشو بدونم
جلو رفتم که نفس عمیقی کشیدم
هرچی جلو تر میرفتم که صدای چیزی بیشتر میشد
به طرف یه اتاق رفتم و درشو باز کردم
باید اینجا هارو میگشتم
یه اتاقک کوچک تری بود که فقط پرده کشیده بودن
رفتم توش که صدای شکستن بلندی و اومد و در باز شد
پرده رو کشیدم و خودم و چسبوندم به دیوار اتاقک
هر لحظه نزدیک تر میشد
میتونستم اینو از پایین پرده که پاره بود ببینم
نشست روی زمین و
........: مچ پاهای قشنگی داری( پوزخند)
...........
بروبچ ببخشید می خواستم این پارت و زود بزارم ولی کلا مشکلی به وجود که نتونستم
پارت بعدی و تا جایی که بتونم زود مینویسم و میزارم🫀🌚
۶.۴k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.