فیک جیمین پارت۲
منشی داخل اتاق میشه و خیلی هُل و با عجله میگه:اعضا اومدن همگی صف شین. صف شدیم اعضا و رییس کمپانی و... وارد شدن. اعضا اسم و فامیل همه رو پرسیدن نوبت به من رسید. تو فکر بودم و متوجه نشدم.سوآ زد پشتم تا متوجه شدم.ا/ت:چزه ها امممم من من مممنننن ا/ت یعنی کیم ا/ت هستم. همه خندشون گرفت. خجالت کشیدم جیمین که متوجه شد بحث عوض کرد. و ما اندازه گیری شروع کردیم. جیمین بردم تو اتاق اندازه گیری هر کدوم از همکارا اتاق طراحی و اندازه گیری جداگانه داشتیم.وقتی میخواستم اندازشو بگیرم هی وول می خورد و نمیذاشت.ا/ت:با اینکارات تا فردا صبحم تموم نمیشه ها.جیمین:نشه.ا/ت:میزنمتا یه جا وایسا اندازتو بگیرم.یهو متر رو از دستم کشید منم دنبالش دویدم تا ازش بگیرم.ا/ت:بده من .......پسش بده آییییی.یه دفعه روی جیمین افتادم جیمین صفت کمرم رو گرفت تا فرار نکنم.جیمین:ا/ت من عاشقت شدم.وبعد وحشیانه لبمو بوسید منم تعجب کردم نفهپیدم چیشد.ا/ت:م.....م...من عاشقت نیستم.لبخند رو لبش محو شد. بلافاصله گفتم:من دیوونتم.که دوباره لبخند به لبش اومد محکم بغلش کردم و اندازشو گرفتم. شمارشو بهم داد تا باهم در ارتباط باشیم. ۱۲ شب بود و شیفتم تموم شده بود و لباس جیمینم آماده بود وارد خیابون شدم بعد چند قدم ناگهان.....
بد جا تموم کردم اگه لایک و به ۲۰ برسونین و ۱۰ کامنت بزارین پادت بعد رو میزارم.
بد جا تموم کردم اگه لایک و به ۲۰ برسونین و ۱۰ کامنت بزارین پادت بعد رو میزارم.
۲.۰k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.