"فیک تو کی باشی؟"۱۴
ا.ت چشماشو باز کرد و با دیدن جونگ کوک لبخندی روی لباش نمایان شد.
خودشو از بدن برهنهی جونگ کوک جدا کرد و نشست.
بعد چند دقیقه خیره شده بهش پیشونیشو بوسید با لبخند شیطنت آمیز جونگ کوک که خودشو به خواب زده بود مواجه شد.
ا.ت:اووو آقای جئون پس توهم ازین بدجنس بازیا بلدی!
جونگ کوک ا.ت رو توی بغلش کشید:
بیا اینجا ببینم...کجا در میری!
بوسهای رو لبش گذاشت و محکم تر بغلش کرد:
جم نخور!
ا.ت زمزمه کرد:
کل شبو پیشت بودم. کافی نبود؟
جونگ کوک:
اگه تا ابد هم پیشم باشی از سیر نمیشم!
ا.ت:
نمک نریز! باید برم دانشگاه!
جونگ کوک:
هوم؟ دانشگاه؟ آایش...چرا امروز آخه...
جونگ کوک دستاشو از ا.ت جدا کرد.
ا.ت پاشد و وقتی یکم از جونگ کوک دور شد جوری که برق از سر جونگوکوک بپره گفت:
امروز آخر هفتس اوسکل!
جونگ کوک پوکر فیس به ا.ت نگاه کرد:
دارم برات...
ا.ت:اگه تونستی منو بگیر!
جونگ کوک:اگه جرعت داری وایسا!
ا.ت سریع تو حمام دویید و در حمان رو قفل کرد.
جونگ کوک:یا! قبول نیست!
ا.ت:آیا به دوش اول صبح اعتقادی داری؟
جونگ کوک:آره اگه بزاری باهات دوش بگیرم!
ا.ت:نه دیگه نشد! باید چوب اوسکل بودنتو بخوری!
جونگ کوک:خیلی بدی!
ا.ت:میدونم!
جونگ کوک:اکی...پس من میرم حمام طبقهی پایین دوش بگیرم
ا.ت:وایسا ببینم...نمیخوام اصرار کنی؟ مثلا بگی اگه باز نکنی خودم میام تو؟
جونگ کوک:یا ا.ت مگه فیکه!
ا.ت:میگم اوسکلی!
جونگ کوک آروم میخنده:حالا درو باز میکنی یا بیام؟
ا.ت آروم درو باز میکنه:...چیه؟ دلم برای در حمام سوخت! حیفه!
جونگ کوک:تو که راست میگی!
.
.
.
(ادامه دارد)
(اصلا غز نزن که کمه! نخواستم حس و حال رومانتیکتو خراب کنم!)
شرایط پارت بعد:۸۵ لایک و کامنت
خودشو از بدن برهنهی جونگ کوک جدا کرد و نشست.
بعد چند دقیقه خیره شده بهش پیشونیشو بوسید با لبخند شیطنت آمیز جونگ کوک که خودشو به خواب زده بود مواجه شد.
ا.ت:اووو آقای جئون پس توهم ازین بدجنس بازیا بلدی!
جونگ کوک ا.ت رو توی بغلش کشید:
بیا اینجا ببینم...کجا در میری!
بوسهای رو لبش گذاشت و محکم تر بغلش کرد:
جم نخور!
ا.ت زمزمه کرد:
کل شبو پیشت بودم. کافی نبود؟
جونگ کوک:
اگه تا ابد هم پیشم باشی از سیر نمیشم!
ا.ت:
نمک نریز! باید برم دانشگاه!
جونگ کوک:
هوم؟ دانشگاه؟ آایش...چرا امروز آخه...
جونگ کوک دستاشو از ا.ت جدا کرد.
ا.ت پاشد و وقتی یکم از جونگ کوک دور شد جوری که برق از سر جونگوکوک بپره گفت:
امروز آخر هفتس اوسکل!
جونگ کوک پوکر فیس به ا.ت نگاه کرد:
دارم برات...
ا.ت:اگه تونستی منو بگیر!
جونگ کوک:اگه جرعت داری وایسا!
ا.ت سریع تو حمام دویید و در حمان رو قفل کرد.
جونگ کوک:یا! قبول نیست!
ا.ت:آیا به دوش اول صبح اعتقادی داری؟
جونگ کوک:آره اگه بزاری باهات دوش بگیرم!
ا.ت:نه دیگه نشد! باید چوب اوسکل بودنتو بخوری!
جونگ کوک:خیلی بدی!
ا.ت:میدونم!
جونگ کوک:اکی...پس من میرم حمام طبقهی پایین دوش بگیرم
ا.ت:وایسا ببینم...نمیخوام اصرار کنی؟ مثلا بگی اگه باز نکنی خودم میام تو؟
جونگ کوک:یا ا.ت مگه فیکه!
ا.ت:میگم اوسکلی!
جونگ کوک آروم میخنده:حالا درو باز میکنی یا بیام؟
ا.ت آروم درو باز میکنه:...چیه؟ دلم برای در حمام سوخت! حیفه!
جونگ کوک:تو که راست میگی!
.
.
.
(ادامه دارد)
(اصلا غز نزن که کمه! نخواستم حس و حال رومانتیکتو خراب کنم!)
شرایط پارت بعد:۸۵ لایک و کامنت
۵۷.۰k
۱۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.